۱۳۸۶/۱۰/۰۹

مثل سيمون دوبوار

تکيه کلامش اين بود: «مثل سيمون دوبوار و ژان پل سارتر».
از همه‌ی انديشه‌های سارتر و دوبوار، واژه‌های دلهره، انتخاب، مسئوليت و اصطلاح سنگين ضرور ناممکن را ياد گرفته بود.
اولين تجربه‌اش زندگی مشترک سه‌ماهه‌ای با يک هم‌دانشکده‌ای شهرستانی بود که بعدها فکر کرد از زور بی‌جا و مکانی به او روی آورده است.
با هر مردی که آشنا می‌شد از زندگی آرمانی زناشويی آزاد ولی همراه با مسئوليت حرف می‌زد.
حالا هر شب وقتی کنار خيابان می‌ايستد تا از ميان انبوه ماشين‌هايی که جلوش ترمز می‌کنند، يکی را انتخاب کند، به خودش می‌گويد: شايد اين يکی معنی زندگی آزاد زناشويی همراه با مسئوليت را بفهمد.
برگرفته از کتاب: «بازی عروس و داماد»؛ بلقيس سليمانی

۱۳۸۶/۱۰/۰۶

کودکان بم بعد چهار سال



کودکان بازمانده از زمین لرزه بم در میان خانه‌های نیمه ویران و ساختمان‌های نیمه ساز بازی می‌کنند. برپایه آمارهای رسمی بیش از ۱۲هزار کودک جان خود را در اثر زلزله از دست دادند و تعداد کودکان بی سرپرست بازمانده از زلزله به ۱۳۰۰ کودک می‌رسد.
آلودگی شهر، عدم وجود مراکز تفریحی در شهر، عدم امنیت، کیفیت آموزش در مدارس، خشونت در خانواده و اعتیاد والدین، از جمله تهدید‌هایی هستند که کودکان بازمانده از زلزله بم را تهدید می‌کنند.
منبع: بی‌بی‌سی

۱۳۸۶/۱۰/۰۳

کريسمس مبارک!




Merry Christmas

۱۳۸۶/۰۹/۳۰

درخواست آشتی




بیش از ۶۰ تن از شخصیت‌های مذهبی یهودی، مسیحی و مسلمان با صدور بیانیه‌ای در آمریکا خواستار گفتگوی مستقیم دولت‌های آمریکا و ایران شده‌اند.
این افراد که عضو سازمانی به نام "کمیته صلح بین ادیان" هستند، بیانیه‌ای با عنوان "صلحی برای هر دو خانه ما" منتشر کرده‌اند.
اعضای گروه "صلح بین ادیان" در بیانیه خود از دولت آمریکا خواسته اند که به برنامه ها و تهدیدهای نظامی خود علیه ایران پایان دهد.
کمیته صلح بین ادیان از حکومت ایران نیز خواسته است با پایان دادن به تهدیدهایش علیه اسرائیل، از رد کردن هولوکاست یعنی کشتار یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم دست بردارد.
کمیته صلح بین ادیان همچنین کینه و عداوت بین برخی مسیحیان، یهودیان و مسلمان‌ها را شرم‌آور خوانده است.

منبع خبر: BBC

۱۳۸۶/۰۹/۲۷

فراخوان صلح‌خواهی

گروهی از فعالان سياسی، فرهنگی، مطبوعاتی و دانشگاهی روز دوشنبه ۲۶ آذر ماه ۱۳۸۶ با انتشار "فراخوان جديد صلح خواهی ملت ايران" مخالفت خود را با درگيری نظامی و جنگ، شرايط نه جنگ، نه صلح و تشديد تحريم‌های اقتصادی عليه ايران اعلام كردند.
در اين فراخوان آمده است: ما بار ديگر اعلام می‌كنيم كه "اگرچه برخورداری از دانش و فن‌آوری هسته‌ای را، صرفنظر از کاربرد تسلیحاتی آن، حق مسلم مردم ایران می‌دانیم، اما بر این نکته تاکید داریم که ملت ایران حقوق اساسی‌تر و مهم‌تری چون برخورداری از حق "مردم‌سالاری و حقوق بشر"، "امنیت و آزادی" و " عدالت و رفاه"- و در اين شرايط خاص سياسی" حق برخورداری از يك انتخابات آزاد، سالم و عادلانه"- را نیز دارد و کسب این حق نباید دیگر حقوق ملت را نفی و یا کم‌رنگ کند و خدای ناکرده سایه‌ی شوم جنگ و ویرانی را بر سر آنان بگستراند. به باور ما در شرایط جديد نيز پذيرش پیشنهاد مدیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، جناب آقای محمد البرادعی مبتنی بر "تعلیق در برابر تعلیق" اقدامی آجل و دوراندیشانه برای پیش‌گیری از تحریم و جنگ است و می‌تواند سیاست "برد- برد" را شکل دهد و سازماندهی کند و بهانه را از دست آتش افروزان و جنگ طلبان بگیرد. همان‌گونه که در بطن این پیشنهاد نهفته است خط مشی "تعلیق در برابر تعلیق" از یک سو حکومت ایران را وادار می‌کند که تعلیق موقت را بپذیرد و داوطلبانه برنامه غنی سازی را تا مدت مورد توافق متوقف کند و از سوی دیگر فشارها و مجازات‌های اقتصادی علیه ایران را تا زمان مورد توافق طرفین به حالت تعلیق درآورد. راهکار دیگر می‌تواند پذیرش پیشنهادهای جمعی گروه 5+1 يا پيشنهاد دولت فرانسه با اصلاحاتی توسط جمهوری اسلامی ایران همراه با تعلیق و پیگیری مذاکرات باشد.

ادامه مطلب ...

۱۳۸۶/۰۹/۱۹

اطلاعيه مطبوعاتی

گزارش‌گران بدون مرز ١۹ آذر روز جهانی حقوق بشر را به روز گرامی‌داشت روزنامه‌نگاران زندانی که برای ابراز عقيده خود در زندان بسر می‌برند اختصاص داده است و همه‌ی رسانه‌ها را فرا می‌خواند که سکوت در باره دستگيری روزنامه‌نگاران بازداشت‌شده را شکسته و در باره وضعيت بازداشت اسف‌بار روزنامه‌نگاران زندانی سخن بگويند.

هم اکنون در سراسر جهان ١٣٠ روزنامه نگار برای انجام وظيفه خود و مطلع کردن ما در زندان بسر می‌برند. اين آمار متاسفانه در طی سال‌های اخير کمتر تغيير کرده است. تعدادی نزديک به ٣٠ دولت در جهان روزنامه نگاران مخالف را زندانی می‌کنند، برای رهبران واپس‌گرای اين کشورها زندان تنها پاسخ به انتفادات مردان و زنان مطبوعاتی‌ست.

ادامه مطلب...

۱۳۸۶/۰۹/۱۶

روز دانشجو




شانزده آذر، «روز دانشجو» گرامی باد!

همه‌ی روزها با و به نام صلح!
همه‌ی يادمان‌ها عليه جنگ!

۱۳۸۶/۰۹/۰۱

اوّل آذر

با چشم باز رؤيايی ديده‌ام
با چشم باز در آب غوطه خورده‌ام.

و آب لايه لايه برافروخته‌ست
در پرده‌های شسته‌ی چشم.

زهدان هنوز تازه پذيرا شده ست
کز تاب‌تاب رؤيا روشن می‌گردد.

اين نطفه آدمی را
در گردشی معاينه می‌بيند.

آرام پرده‌های افق را پس می‌زند
کليک می‌کند بر روی

«پرونده قتل‌های سياسی‌ـ‌زنجيره‌ای»
تا پرده‌های ديگر را بگشايد.

***
قسمتی از شعر «در نَفَس آب»؛
برگرفته از کتاب «سحابی خاکستری» محمد مختاری.
دو بيت ماقبل آخر، توسط نگارنده وبلاگ افزوده گرديد.

۱۳۸۶/۰۸/۲۸

اينجا زندان اوين است!


اينجا زندان است. بند زنان زندان اوين.
اولين بار نيست كه به اوين می‌آيم.
بار اول خبرنگاری بودم كه با رئیس
زندان سلول به سلول جلو می‌رفتم و نخستين بار سرگذشت زنانی كه به جرم اعتياد، فحشا، و قتل اسير چهارديواری زندان بودند را می‌شنيدم كه بنويسم اما فقط چند كلمه؛ همان قدر كه بودن رئيس اجازه می‌داد. بار دوم من هم زندانی بودم. درست مثل همه آن زندانيان در بند. 30 نفر از فعالان زن در انفرادی بودند و من آشفته و نگران، ميان غم زنانی كه هميشه از آنان می‌نوشتم، و سرنوشت نامعلوم دوستانم سرگردان بودم. آن روز برای آن‌ها مهمانی بودم كه به زودي می‌رفت.
اين بار، بار سوم اما، همه چيز متفاوت است. حالا من با اين وثيقه صد ميليون تومانی يكی از خودشان هستم. يكی از صدها زنی كه سال‌ها است گرفتار ديوارهای بلند اوین‌اند و هيچ دادرسی ندارند. نه قانون به فريادشان می‌رسد، نه خانواده و نه هيچ كس ديگر. اصلا معنای بی‌پناهي را فقط اينجاست كه می‌توان فهميد. در چشمان زنانی كه اگر قانون كمی، فقط كمی، عادلانه‌تر بود آن‌ها اينك در خانه‌هايشان در كنار فرزندانشان بودند. زنانی كه هيچ شباهتی به كليشه‌های ما از زنان زنداني ندارند. زنانی كه برخی به خاطر تاب نياوردن قوانين نابرابر خود مجری قانون شده‌اند و به گفته قانون‌گذار، قانون شكن.

ادامه مطلب ...

۱۳۸۶/۰۸/۲۱

يک بام و دو هوا

کجا هستند آن همه فعالان جنبش صلح اروپا تا درباره خطرات هم جنگ و هم سلاح هسته‌ای هشدار بدهند؟ گسترش توانمندی‌های هسته‌ای اين امکان را نسبت به آخرين سال‌های جنگ سرد به مراتب افزايش داده است که از آن‌ها واقعا استفاده شود. می‌توان بهانه آورد که اسراييل و پاکستان و هند نيز هم اکنون بمب اتمی دارند. درست است. و اين به اندازه کافی بد است. و يا غرب در رابطه با هند و اسراييل سياست يک بام و دو هوا را پيش می‌برد. ليکن اين دليل نمی‌شود که به ديگر کشورها نيز اجازه داد که ابزاری را به دست بياورند که بتوانند کشتارهای جمعی راه بيندازند.
اگر اروپا نمی‌خواهد به ارزش‌ها و منافع خويش خيانت کند، بايد تلاش کنيم با هر دو تهديد، چه حمله نظامی از سوی آمريکا و چه بمب اتمی ايران، برخورد کنيم. (اين نکته که آمريکا در ده سال گذشته فرصت‌های زيادی را در يک مسئوليت‌پذيری سازنده از دست داد، درست است. ولی طرح آن امروز به ما کمکی نمی‌کند).
تيموتی گارتن اش Timothy Garton Ash استاد مطالعات اروپا را در دانشگاه آکسفورد.

پ.ن:
سلاح هسته‌ای؛ همه يا هيچ ؟
سخنی با مخالفان بوش

۱۳۸۶/۰۸/۱۵

بند حق دلارام نيست!





«روزگار غریبی است، گویی قرار است ما که ایرانی زاده شده‌ایم نسل به نسل با شرایطی بغرنج، دردناک و نابسامان روبه‌رو باشیم و آجرهایی که دانه به دانه و طی دهه‌ها کار و تلاش روی یک‌دیگر گذاشته‌ایم تا مملکت‌مان را بسازیم با تندبادهایی خارج از کنترل ما تخریب شود و زندگی جمعی‌ای که ساخته‌ایم با تلاش‌های سخت و خشن قدرت‌مداران متلاشی گردد. اکنون که تیرهای بلا از هر سو بر خانه‌ی نیمه ساخته‌مان نشانه رفته بیش از گذشته، نسل پیش‌کسوت زنان کشورم را درک می‌کنم، نسلی که با تندبادهای سیاه، چندپاره شد.
اکنون که می‌بینم هر هفته دوستی را به دادگاه انقلاب احضار می‌کنند، آشنایی را به زندان می‌اندازند و یاری را تهدید می‌کنند و یا خبر مهاجرت و ترک دیار دوست دیگری را (بر اثر فشارهای مداوم) می‌شنوم، هرچه بیش‌تر با رنج‌های نسل پیش‌کسوت در جنبش معاصر زنان پیوند می‌یابم، نسلی از زنان کشورم که در یک حرکت اجتماعی بزرگ با جان و دل مشارکت کرده بودند، اما به ناگهان با از دست دادن حقوق‌شان، با خبر دستگیری دوستان‌شان، به زندان رفتن یا کشته شدن آشنایان‌شان و مهاجرت گروهی یاران‌شان، مواجه شدند». ـ نوشين احمدی‌خراسانی

۱۳۸۶/۰۷/۰۱

خاطره‌ها

روزها می‌گذرند
عشق‌ها می‌ميرند
رنگ‌ها رنگ دگر می‌گيرند
و فقط خاطره‌هاست
كه چه شيرين و چه تلخ
دست ناخورده به جای می‌مانند
زندگی شوق تمنای همين خاطره‌هاست

۱۳۸۶/۰۶/۰۸

فراخوان حضور در خاوران!

با ما به دشت شقایق
با ما به دشت ستاره
با ما به گلزار خاوران بیائید
ما مادریم، همسریم، خواهریم، پدریم، برادریم، رفیقیم ما، فرزند آفتابیم،
با ما به خاوران بیائید.

روز جمعه ۹ شهریور به گلزار خاوران می رویم تا جاودانه میثاقمان را با جانهای شیفته خفته در خاک خاوران تجدید کنیم .
با گل و بوسه و لبخند چونان که آنان بودند به دیدارشان خواهیم رفت.
دادخواهان کشتار ۶۷
چهارشنبه هفتم شهریور ماه ۱٣٨۶

۱۳۸۶/۰۵/۰۷

معمای توسعه

به جز ايران و پاكستان و چند كشور همسايه، جهان با علوم انسانی مديريت می‌شود. در حالی كه در ايران اكثريت قاطع مديران يا مهندسی خوانده‌اند يا پزشكی.
شغل اساتيد علوم سياسی بررسی عمل‌كرد پزشكان و مهندسين در صحنه اقتصادی و سياسی شده است. مقصر اصلی اين اتفاق دانشگاه‌ها هستند. اگر در ميان اقتصاددانان، جامعه‌شناسان، و سياست‌خوانده‌ها، تشكل‌هاي حرفه‌ای داشتيم كه به اين روش اعتراض می‌كردند شايد اين فضا كمی تغيير مي‌كرد. بدتر اين است كه رسانه‌ها هم اين نظريات! را در جامعه پخش می‌كنند. در هر حال فهم و شناخت سياست در ايران و تحولات بين‌المللي در كشور ما تخصصی نيست. مانند پارك همه در آن وارد می‌شوند. در كشور ما، طيف وسيعي از افراد، هر شغلی كه به آن‌ها توصيه شود، می‌پذيرند. بنابراين، كسانی كه كارشان شناخت مسائل سياسی و بين‌المللی است، طبعن در حاشيه گذران زندگی می‌كنند. هر كس كه چند كتاب ترجمه شده را خواند، نمی‌توان متخصص مسائل بين‌المللي قلم‌داد كرد. در كشورهای توسعه يافته و صنعتی، بنا به ضرورت و اهميت موضوع و سختی شناخت، باهوش‌ترين و به‌ترين دانشجويان در علوم انسانی تحصيل می‌كنند. در كشور ما شرايط متفاوت است. در اين فضای غيرتخصصی، سكوت كردن طريق اخلاقی‌تری است. بگذاريم افرادی كه تنها بيست سال سن دارند، در مورد مسائل پيچيده جهانی با قاطعيت اظهارنظر كنند و پزشكان گوش و حلق و بينی و مهندسان مواد و مكانيك در رابطه با سياست خارجی، اقتصاد و شناخت سياست داخلي حكم نمايند.
دکتر محمود سريع‌القلم

۱۳۸۶/۰۵/۰۶

توضيح

دقايقی پيش پُست جديدی را زير عنوان « روزی که خنده‌ها جای گريه نشستند ـ ۱» در وبلاگ گذاشتم و آبديت کردم ولی تا اين لحظه قابل رؤيت نيست!
اين‌که وبلاگ چرا گرفتار پرده‌نشينی شد و به زير حجاب رفت، هنوز دقيق نمی‌دانم ولی اگر شما هم به دليل پينگ شدن وبلاگ سری به اينجا زديد، لطفن با کليک کردن روی عنوان بالا، می‌توانيد مطلب جديد را مشاهده کنيد.
اينطوری شايد از شرمندگی‌ تحميلی و ناخواسته، تاحدودی به‌دور و رها باشم :)

۱۳۸۶/۰۴/۲۷

اعترافاتی تازه

دقايقی ديگر، کانال اوّل سيمای جمهوری اسلامی، شوی تلويزيونی تازه‌ای از اعترافات را برای مردم ايران پخش خواهد کرد.
آيا می‌توانيم چنين نمايش مسخره‌ای را بمفهوم بازخوانی «فراخوان کُهنه» در مقابل هرآن چيزی‌که از آن بوی تازه‌گی به مشام می‌رسند، معنا کنيم؟
من بر اين باور نيستم! اگر «مُدرن بودن»، يعنی آگاهی داشتن نسبت به زمانه و زندگی است؛ نه تنها مسئولان جمهوری اسلامی، بل‌که بن‌لادن و گروه القاعده نيز به اين حقيقت واقف‌اند که اين نحوه از انديشيدن و رفتار را نمی‌شود در ظرف زمان گنجانيد. آن‌ها به‌تر و دقيق‌تر از تو و من می‌دانند که اگر روح خويش را به اجبار در زندان کُهنه‌گی محبوس ساخته‌اند، تن‌شان، در رودخانه مُدرن شناور و جاريست. بنابراين، از اين جدايی فقط می‌توان واکنش‌های کليشه‌ای را انتظار داشت. واکنش‌هايی که مروج و مشوق از خودبيگانگی است و می‌کوشد تا با جداسازی جان جامعه از کالبد آن، جنگل خودبيگانگی را توسعه دهند.
زنده‌باد انقلاب نارنجی من!

۱۳۸۶/۰۴/۲۲

مقاومت مداوم

سرکوب مداوم را به چالش می‌کشد!


در فضایی که اقتصاد دلالی و زیستن بر مبنای هزینه و فایده، در همه جوانب زندگی ریشه می‌دواند و در ژستی روشنفکرانه، منش سیاسی دوران می‌شود و هرگونه هزینه‌پردازی را - نه به دلیل فشار و سرکوب که به دلیل حفظ منافع اقتصادی، سیاسی و موقعیتی- غیرعقلانی توصیف می‌کند، و راه بر هرگونه تغییر را به تعویق می‌اندازد، حرکت آگاهانه آنان [دانشجويان] نشانه انتخاب آگاهانه‌شان علیه تقدیرگرایی ساری و جاری است. آنان نه به خاطر قهرمان‌سازی از خود و نه به خاطر افراطی‌گری، که به خاطر شورش بر انفعال و منفعت‌طلبی دوران، ذهن ما را می‌آشوبند.
عمومی کردن حضور آنان در قاب تصویر، حتی بیش از شنیدن خبر تحصن آنان قدرت تاثیرگذاری دارد، شاید به این خاطر که آنان در این تصویر بر تصاویر متعارف دوران خود یورش می‌برند و ذهن‌ها را به حرکت وامی‌دارند. هیچ کس نمی‌تواند 18 تیر 78 را بدون تصویری از پیراهن خونین در دست احمد باطبی به خاطر بیاورد.
به تصاویر خیره می‌شوم، خلاقیتی شورشی اما مسالمت‌آمیز، آگاهانه و پرقدرت پیش می‌رود و «هراس» را به هراس می‌اندازد. رعبی در میان نیست، گرمی هست و شور و عشقی که جامعه انفعال‌زده را گرما می‌بخشد. اکنون برماست که این قلب تپنده را از جریان نیاندازیم.

پروين اردلان، زنستان

۱۳۸۶/۰۴/۱۹

ابهام در جنبش زنان

مدتی است که خاموش کردن صدای صلح‌طلب فعالان جامعه مدنی و جنبش زنان، به طرزی خشونت‌بار دنبال می‌شود. اما پرسش این است که به راستی چرا؟ دلیل این احکام سنگین و «بی حساب و کتاب» چیست؟ در دور جديد بررسی پرونده‌های شرکت‌کنندگان در تجمع 22 خرداد، دو تن از زنان با احکام سنگین‌تری نسبت به دیگر فعالان جنبش زنان در همین پرونده (از جمله خود من که نه تنها به عنوان يکی از شرکت‌کننده‌گان در آن تجمع، بل‌که به عنوان عضوی از اعضای گروه هماهنگ‌کننده نیز بودم)، روبه‌رو شده‌اند!
به نظر می‌رسد واقعیت پیچیده‌تری در این میان وجود دارد، در نتیجه، فراروی از جزئیات می‌تواند به درک ما از منطق برخورد نیروهای قضایی کمک کند. نخست این‌که در ایران و در بسیاری از کشورها بدون اعمال «خشونت»، نظام پیچیده «کنترل»‌ها کارکرد موثری نخواهد داشت و بدون این کنترل‌ها نیز قادر نخواهند بود مقاومت و واکنش در برابر خشونت‌های اعمال شده را مهار کنند. یعنی تسخیر جامعه مدنی با همدلی و همکاری این دو شیوه، امکان‌پذیر شده است. در واقع این دو شیوه برخورد در جامعه بحران‌زده ما، همواره در کنار یکدیگر وجود داشته و پدیده جدیدی نیست. به این معنا کنترل وقتی اثرگذار است که احساس کنیم بخش خشن‌تری هم وجود دارد و اتفاقن با پذیرش این مسئله می‌توانیم به راحتی در معرض «کنترل» قرار بگیریم.

نوشين احمدی‌خراسانی؛ برگرفته از وبلاگ زنستان

۱۳۸۶/۰۴/۰۸

زخم‌ها

همه‌ی ما زخم‌هایی داریم
روی بازو یا ساق پا
زخم‌هایی قدیمی
که داستان دارند
که می‌شود با آن‌ها
ما را شناسایی کرد
زخم‌هایی بر پیشانی
یا
بر قلب‌هایمان

سارا اردهالی

۱۳۸۶/۰۴/۰۶

هفت‌خواب

امروز 27 ژوئن، به «روز هفت‌خواب» (Siebenschläfertag) در آلمان معروف است. مطابق يک سنت دهقانی، وضعيت هوای هفت هفته‌ی آينده آلمان، وابسته است به حال و هوای امروز. اگر امروز هوا آفتابی باشد، ما با تابستانی گرم، مردمی خوش‌رو و تا حدودی دست‌ودل‌باز، که چرخه امور اقتصادی را به آسانی می‌گردانند؛ روبه‌رو خواهيم بود.

Das Wetter am Siebenschläfertag sieben Wochen bleiben mag.
اگر مردم ايران هم پايبند چنين سنتی بودند؛ حال و وضع مردم و هوای هفت هفته‌ی آينده ايران را چگونه می‌توانستيم برآورد کنيم؟ وقتی که هوای امروزش، صبح موضوع بنزين و شعله‌های آتش بود و عصر، قسم نمايندگان مجلس و نذر و آش ابوالفضل؟


۱۳۸۶/۰۳/۳۰

وارونه‌نگری

به بهانۀ نوزدهُم ژوئن، روز تولد سلمان رشدی

کسی که با کتاب‌سوزان آغاز کند کارش به آدم‌سوزی می‌کشد!
هاينريش هاينه
آيا ممکن است جمله اثباتی «هاينه» را کمی وارونه کرد و به نتايج ديگری رسيد؟ مثلن فردی را در نظر بگيريد که پرچم‌دار و تئوريسين «يکسان‌سازی» در دانشگاه است. تحمل غير را برنمی‌تابد و ذهن مشکوک‌اش، دانشجو را در حال و هوايی ديگر می‌بيند که ريش‌خندزنان به او می‌گويد: «من در ميان جمع و دلم جای ديگر است». چنين فردی وقتی آغازش «دانشجوسوزی» و «استادسوزی»ست؛ فرجام کارش به کجا منتهی می‌گردد و چگونه است؟
عبيد زاکانی می‌گويد در همه‌ی قضايا نمی‌شود وارد احتمالات شد. کسی که تا ديروز کينه و نفرت را به نام انقلاب فرهنگی قالب می‌کرد، مسلمن منظور او از آموزش و آزادی دانشجويان، منظور ديگری‌ست. اما، اگر شما طرف‌دار احتمالات هستيد می‌توانيد شعر «موش و گربه» را کمی وارونه و روزآمد کنيد تا نتيجه دل‌خواه را بگيريد: حاجی گشته سکولار و دموکراتا :)

۱۳۸۶/۰۳/۲۷

اهالی 50 سال به بالا بخوانندا

برای همه کسانی که هنوز يکی‌ـ‌دو سالی ار مرز 50 سالگی نگذشته‌اند ولی غيرباورانه گرفتار فراموشی زودرس و سکوت شده‌اند؛ پرفسور هادئمار بانکوفر [Prof. Hademar Bankofer] يکی از متخصصان سرشناس تغذيه، روش‌های ساده و قابل اجرايی را توصيه می‌کند:
بدون هيچ ترس و واهمه‌ای، حداقل در هفته چهار تخم‌مرغ بخوريد!

پ.ن: همان زمانی هم که می‌گفتند تخم‌مرغ مثلن برای کسانی که کلسترين خون‌شان بالاست، به‌هيچ‌وجه مفيد نيست، کسی در ايران به اين توصيه‌ها توجه نمی‌کرد. مطابق يک ضرب‌المثل سنتی، چه بسيار افرادی را می‌شناسيم که خوردن و مُردن را به‌تر از نخوردن و مُردن می‌دانستند. اما اشکال کار اينجا بود که بعضی‌ها به‌جای تخم‌مرغ، تخم شترمرغ مصرف می‌کردند. اين‌که می‌گويند ما حافظه تاريخی نداريم، يک دليل‌اش شايد همين مصرف اشتباهی است :)

۱۳۸۶/۰۳/۲۱

بیانیه

بیانیه بیش از 700 تن از مدافعان حقوق برابر
به مناسبت سالگرد 22 خرداد،
روز همبستگی زنان ایران
22 خرداد سال 1385 در سالگرد روز همبستگی زنان ایران، جنبش زنان شاهد وقوع اتفاقی مهم و تاریخی در تاریخ یکصدساله خود بود. فضای اجتماعی آن زمان _ که به دلایل مختلف _ دچار بهت زدگی و انفعال نسبی شده بود، فعالان جنبش زنان و در مجموع جامعه مدنی را نیز از حرکت بازداشته بود و ما شاهد رکود و سردرگمی در بخش های بزرگی از جنبش زنان بودیم. اما تجمع گروه هایی از زنان در میدان هفت تیر به مناسبت سالگرد 22 خرداد (سالگرد تجمع زنان در مقابل دانشگاه تهران در 22 خرداد 1384)، با همراهی و همت جنبش دانشجویی و دیگر فعالان جنبش های مدنی هم چون جنبش سندیکایی، نه تنها این بهت زدگی و انفعال را شکست و لزوم تداوم فعالیت های زنان را فارغ از جناح بندی های سیاسی یادآوری و تثبیت کرد، بلکه بحث حقوق برابر زنان را که خواسته این تجمع بود به شکلی بسیار گسترده تر از پیش در سطح جامعه و افکار عمومی مطرح ساخت.
از سوی دیگر این حرکت به رغم تصور برخی نه تنها به ریزش نیروهای جنبش زنان منتهی نشد بلکه به عامل موجهی برای انسجام مجدد نیروهای مختلف درون جنبش زنان تبدیل شد، و مهم تر از آن باعث شد نیروهای جدید و تازه نفس به جنبش زنان جذب شوند و «کمپین جمع آوری یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز» شکل بگیرد، در نتیجه با آغاز به کار این کمپین مردمی، خواسته های این جنبش را در ابعاد بسیار وسیعی، با روش های خلاق و نوآورانه (از جمله روش چهره به چهره / کو به کو) به میان نیروهای مختلف اجتماعی تعمیم دهد. در واقع تجمع اعتراضی و مسالمت آمیز 22 خرداد در میدان هفت تیر باعث تکثیر جنبش زنان و نیز طرح گسترده تر مطالبات برابری خواهانه زنان شد.
ادامه مطلب را می توانيد در سايت های زير بخوانيد:
سايت تغيير برای برابری
سايت زنستان
وبلاگ زنستان

۱۳۸۶/۰۳/۱۷

پرنده‌ای با دلی شکسته

در هيچ دوره‌ای از تاريخ، رفتار من و تو ايرانی با مردم کشور همسايه تا اين اندازه به دور از انسانيت و اصول اخلاقی نبوده است. هميشه افغانی را از خودمان دانسته‌ايم، حتا وقتی محمود افعان به ايران حمله‌ور شد.
اين رسم مهمان‌نوازي نبود...که دست افغانی ليسانسيه و فوق ليسانس بيل داديم که فعلگی کند... که در ربان محاوره روزمره هر روز او را تحقير کنيم، دزد و قاتلش ناميم و از هيچ توهينی روی‌گردان نباشيم. اين چه نژادی است که به آن می‌نازيم و در ايران سربرآورده است؟ ما جه مردمی هستيم؟ من نمی‌فهمم...

آخرين شعر ضيا قاسمی شاعر افغانی در هنگام خروج از مرز ایران:
نه مثل پرنده
از آسمانی كه پاسبان ندارد
نه مثل نسيم
تن ساييده به سيم‌های خاردار
مثل يك آدم
دوساعت در صف می‌ايستم
پاسپورتم مهر می‌خورد
واز مرز می‌گذرم
از آنچه هوا و زمين را تقسيم می‌كند
از آنچه آب و باد و خاك را
از آنچه چگونه به دنيا آمدن
و چگونه مردن را...

منبع نقل شعر، وبلاگ آوای زن

۱۳۸۶/۰۳/۱۶

.

عصر امروز پُست جديدی را در صفحه اصلی وبلاگ گذاشتم که ادامه و قسمت سوم «دوشاب‌های ته مانده کوزه‌های بهاری» بود. اما نمی‌دانم چرا فعال نيست و تا اين لحظه [حداقل برای خودم] قابل مشاهده نيست؟ اگر شما هم با چنین مشکلی مواجه شديد به اطلاع‌تان برسانم که پينگ جديد بی‌سبب نبود.
پ.ن: اميدوارم با اين دو خط نوشته دوباره فعال گردد، و گرنه بايد در انتظار بمانم. مستاجری از اين گرفتاری‌ها را هم دارد.

۱۳۸۶/۰۳/۱۰

اطلاعيــه مطبوعاتی




اعتراض سازمان های بين المللي مدافع حقوق بشری
علیه بازداشت و ممنوعيت سفر روشنفکران و
روزنامه‌نگاران


چهار سازمان بين‌المللی مدافع حقوق بشر: گزارشگران بدون مرز، دیده‌بان حقوق بشر، سازمان عفو بین‌الملل، وفدراسیون بین‌المللی حقوق بشر همراه با شیرین عبادی برنده‌ی جایزه صلح نوبل، با انتشار بیانیه‌ای مشترک ازدولت ایران خواستند که دو روشنفکر ایرانی دارای تابعيت امريکا را که در زندان به سرمی‌برند، سریعا آزاد کند و وضعیت نفرسومی را که ممکن است "ناپدید" شده باشد، روشن سازد. همچنین از دولت ایران خواسته شده است که از دو روزنامه نگار ایرانی دارای تابعيت دوگانه، که از خروج آنها ممانعت به عمل مي آيد، رفع ممنوعیت سفر شود.

ادامه مطلب

۱۳۸۶/۰۳/۰۳

صدا

آيا صدای تو نيست
که چون نسيم بهاری، بهرسوی می‌وزد.
درختان را از خواب زمستانی بيدار و شريان‌هايم را،
ـ‌بی‌قرار می‌کند.
آری صدای توست که سپيده دمان
در کوچه‌های محلّه، بآرامی
راه می‌رود
ـ‌چون نسيم نوازشگر
و عطر گل‌ها را با شبنم می‌آميزد
شبانگاهان بر شاخه‌های درختان می‌آويزد
و مثل باران شب‌های بهار
از ناودان‌ها سرازير می‌شود
و هنگامی‌که قلم بدست می‌گيرم
و می‌خواهم از تو بنويسم
کنارم می‌نشيند و بر گونه‌ام بوسه می‌زند

برگرفته از کتاب شعر «فواره‌ای به ارتفاع ساليانی که زيستم» ، محسن بافکر ليالستانی

۱۳۸۶/۰۳/۰۲

خُرداد

خرداد، به يک معنا در فرهنگ ما، به مفهوم تصميم‌گيری، برنامه ريزی و انباشت برای آينده است. اگر مزارع کشاورزی در اثر گرمای زياد و بی‌آبی بسوزند؛ حداقل زندگی يک‌سال دهقانان برباد خواهند رفت. بر همين اساس پيران ما معتقد بودند دهقانان بايد به مدت سه ماه هميشه آماده باش باشند:

خُورد ـ تيـــر ـ مُـــرد!

حال که تابش نور و گرمای اسلامی را، در سه دورۀ مختلف تاريخی و زير عنوان‌های اسلام سنتی‌ـ‌ولايتی (15خُرداد 42)، اسلام سوسياليستی (30 خرداد 60) و اسلام اصلاحی (دوم خرداد 76) لمس و تجربه کرده‌ايم؛ شايد پاسخ يک سئوال آن‌قدرها هم مشکل نباشد که آيا در زير تابش انواع نورهای الوان و جان سوز اسلامی، در مردادماه، چيزی در سفره يک سال آينده ملت [اميدوارم اشتباهی امت نخوانيد] باقی می‌ماند تا با آن ارتزاق کنند و روزگار بگذرانند؟ چشم‌انداز پيش‌کش برنامه‌ريزان!

۱۳۸۶/۰۲/۲۷

انتقام جویی و تاریخ عرب

زمان برای اعراب در یک لحظه‌ی بخصوص متوقف شده است، یعنی از همان هنگامی که Jasass به قتل Kulaib مبادرت ورزید و تا اعدام صدام حسین، این لحظه همچنان به دور خودش در عملی از انتقام جویی می‌گردد و می‌گردد ـ و ما هنوز هم پاکیزه ترین آب‌ها را می‌نوشیم و برای دیگران گل‌ها و لجن‌ها را باقی می‌گذاریم. هرچند که البته می‌توان پرسید چرا همه‌ی ما باهم نباید با توجه به روابط میان بخش‌های گوناگون جامعه یا با توجه به روابط میان بخش‌های متنوع در جهان آب زلال بنوشیم؟ بالاخره آنچه باعث تحریک انتقام جویی در خصوص هر موردی می‌گردد می‌تواند قبیله، خانواده، فرقه یا حزب باشد و می‌تواند یک شعار قبیله‌ای یا ناسیونالیستی دیروز یا شعار دینی امروز باشد. شکل‌ها عوض می‌شوند هرچند که عطش خون و خون خواهی همچنان باقی می‌ماند. آنچه در عراق و حتی در لبنان، سودان، الجزایر، سومالی و سایر نقاط جهان عرب در حال روی دادن است پیامد یک فرهنگ منسوخ ماندگار و غیر قابل تغییر است که خودش را به کمک محافظان قدرتمند در شیوه‌ای عجیب بازتولید می‌کند و آنهم تا درجه‌ای که حتی دینی مانند اسلام فقط می‌تواند برای دوره‌ی کوتاهی بر آن غلبه کند تا آن که خودش نیز زیر سلطه‌ی انتقام جویی قرار گیرد. ما به فرقه‌ها، مکتب‌های فکری، گروه‌های قومی، قبیله‌ها، طایفه‌ها، رسم‌ها و سنت‌ها تبدیل شده ایم. هرکس دیگری را در دفاع از اسلام به قتل می‌رساند، در حالی که این قدرت، ثروت، تعصب و جهالت است که در پشت چنین اقداماتی مخفی گردیده.

انتقام جویی و تاریخ عرب / تورکی الحمد

۱۳۸۶/۰۲/۲۵

چماق بعد از مرگ

خبرگزاری رسمی چين (شين هوا): مرد بيکاری که با پرتاب ماده‌يی آتش‌زا قسمت چپ تصوير زرين مائوتسه تونگ را در ميدان «تيان آن من» شهر پکن به آتش کشيد و سوزاند، توسط پليس بازداشت شد. به گفته پلیس این تصویر مخدوش شده با نسخه بدلی از آن تعویض خواهد شد.
در گزارش «شين هوا» اين نکته روشن نيست که آيا مخدوش شدن بخش «چپ» تصوير مائوتسه تونگ، بطور تصادفی بود يا هدف‌مند و آگاهانه؟ اما از آن‌جايی‌که آتش زننده فردی بود بی‌کار، تا حدودی می‌شود حدس زد که چرا مائو را نشانه گرفته است. بيچار مائو! کسی که امروز بجرم چپ‌انديشی به اتش کشيده می‌شود، در عالم سياست و از همان نخستين لحظات ظهورش، هميشه بعنوان شخصيتی راست‌پرداز در جهان معرفی می‌شد. چوب دو سر طلا، يعنی همين!
نمی‌دانم چرا اين ماجرا مرا به‌ياد داستانی از «کليله و دمنه» انداخت: روباهی در حال فرار بود و چند سگ ده داشتند دنبالش می‌کردند. خروسی که از بالای ديوار شاهد ماجرا بود، روباه را صدا زد و گفت: پس چی شد از آن همه شجاعتی که پيش از اين دم می‌زدی؟ روباه پاسخ داد: باور بکن من از مرگ باکی ندارم. اما بعد از مرگ، کار گروهی از مردم که می‌آيند جنازه‌ات را به زير چماق می‌گيرند؛ غير قابل تحمل هست.

۱۳۸۶/۰۲/۱۵

تلخ است و غم‌انگيز

موفق ربيعی، مشاور نخست وزير عراق در امور امنيتی که در نشست شرم الشيخ شرکت داشت گفت:
«هر دو کشور ايران و آمريکا تمايل به مذاکره مستقيم دارند اما آنچه مانع از اين مذاکره می شود، "موانع روانی" است».
اگر به پذيريم که زيان‌های «موانع روانی» يک‌سويه است و تنها منافع و امنيت ملت خاصی را به خطر می‌اندازد؛ آن‌وقت می‌توانيم نتيجه بگيريم که آقای ربيعی به زبانی ديگر، اگرچه مؤدبانه و غيرمستقيم، داشت به گروهی از مسئولين و دست‌اندرکاران سياست توصيه می‌کرد که به‌تر است به دکتر روان‌شناس مراجعه کنيد.

۱۳۸۶/۰۲/۱۰

نيم‌ساعت پيش اتفاق افتاد

در میدان کاج، پلیس جلوی یک دختر بيست و سه يا چهار ساله را می‌گيرد. ظاهرن می‌خواستند او را به جرم بدحجابی سوار ماشين پليس کنند. دختر، شوکه می‌شود و ناخواسته فرياد می‌کشد. وقتی توجه عمومی به اين صحنه جلب گرديد و پليس نيز با هوارکشيدن‌ها و بد و بی‌راه‌هايش می‌کوشد تا واکنش دختر را خنثا کند.
تقلاهای دختر سبب می‌شود تا يک لحظه از دست آن‌ها رهايی بيابد و از شدت شوک، ناگهان مانتو، بلوز و روسری‌اش را در آورد و تهديد کرد که اگر کمی نزديک‌تر بيائيد، شلوار و لباس زير را پائين خواهد کشيد.
با وجود اين‌که ميدان بند آمده بود، ولی خوشبختانه مردم بجای دخالت و واسطه شدن، به تماشا ايستادند. شش پليس نرغول هم از فرصت بهره گرفتند و مثل عقاب، برسر کبوتر بی‌بال و پر ريختند. وقتی داشتند به زور دختر جوان را بطرف ماشين می‌کشيدند، او شلوارش را پائين کشيد.
واقعن اين پليس‌های اسلامی دارند چه‌کار می‌کنند و چه به روزگار جوانان می‌آورند؟

درهمين زمينه: در انتظار واکنش‌های پيش‌بينی نشده

۱۳۸۶/۰۲/۰۸

اين‌ها، آن‌ها نيستند!

يک ضرب‌المثل ايرانی می‌گويد: هم با بار کج و هم با راه‌کار رج، هميشه نمی‌توان به منزل ‌رسيد!
اگر در ميان حلقه‌ای از دوستان و آشنايان خود جُست‌وجو و پُرس‌وجو بکنيد، به احتمال زياد، نمونه‌های متنوعی را کشف خواهيد کرد که تعدادی از آن‌ها در گذشته، برنامه‌های دقيقی را برای رسيدن به هدف‌های خاصی در زندگی، پيشاپيش ريخته بودند. اما در انجام کار، به نتايجی خلاف انتظار رسيدند.
در ارتباط با مسائل اجتماعی و سياسی، از اين نوع نمونه‌ها در تاريخ فراوان‌اند. مثلن بعد از انقلاب اسلامی، ترسی که مسئولين و گردانندگان انقلاب ـ‌خصوصن آقای خمينی‌ـ از قدرت‌گيری دوباره ارتش برای انجام کودتا داشتند، سپاه پاسداران را به‌عنوان ارگان نظامی موازی تشکيل دادند تا حافظ منافع و امنيت روحانيان و انقلاب اسلامی گردد. اما بعد از گذشته سه دهه از انقلاب، شاهد روندی هستيم که روحانيت می‌رود حافظ خواست، تمايل و منافع سپاه پاسداران باشد. يعنی برادران مسلمان اشتباه نکنند اين‌ها، آن‌ها نيستند!

علل عقب ماندگی

برای توسعه و رشد اقتصادی نسخه ایرانی و وطنی وجود ندارد. توسعه تعریف مشخص و جهانی دارد و عوامل آن نیز جهانی و با شاخص های اقتصادی و اجتماعی سنجیده می شود. مدرنیزم ایرانی، مانند دمکراسی ایرانی یا حقوق بشر اسلامی پدیده ساختگی و من درآوردی است که موجودیت خارجی ندارد.

ادامه مطلب

۱۳۸۶/۰۲/۰۶

بدحجابان آينده



او تنها بدحجاب آينده نيست، دوستان ديگرش را هم می‌توانيد [اينجا] ببينيد. اين‌طوری که اينها دارند پيش می‌روند، بايد جدی جدی فکری برای آينده‌ کرد!

۱۳۸۶/۰۲/۰۱

برگی از گلستان

بمناسبت روز بزرگ‌داشت سعدی

درويشی را ضرورتی پيش آمد. کسی گفت فلان نعمتی دارد بی‌قياس، اگر برحاجت تو واقف گردد، همانا که در قضایِ آن توقف روا ندارد. گفت: من اورا ندانم. گفت: مَنت رهبری کنم.
دستش بگرفت تا به‌منزلِ آن شخص در آورد. يکی را ديد لب فروهشته و تند نشسته، برگشت و سخن نگفت. کسی گفتش: چه کردی؟ گفت عطایِ او را به لقایِ او بخشيدم.

مبر حاجت بنزديکِ ترشروی
که از خویِ بدش فرسوده گردی
اگر گوئی غم دل، با کسی گوی
که از رويش بنقد آسوده گردی

غزل سعدی يعنی عشق ـ ۱
غزل سعدی يعنی عشق ـ ۲

۱۳۸۶/۰۱/۲۴

شما هم دقت کنيد!

یکی از روحانیون مستقر در شهر قم که نمی‌خواست نامش فاش شود، بعد از عمومی شدن خبر مرگ و مير تعداد زيادی از مردم شهر به علت مصرف مشروبات الکلی، به خبرنگار آفتاب گفت:
«علما، ‌روحانیون و مردم متدین قم انتظار دارند تا با بی‌بند و باری‌ها و مشکلات موجود در این شهر که متاسفانه هر روز از روز قبل بیشتر می‌شوند، برخورد شود. اما هیچ اقدامی از سوی مسئولین در این خصوص مشاهده نمی‌شود یا اینکه اگر اقدامی صورت می‌گیرد، خروجی آن نتیجه معکوس به دنبال دارد».
منبع خبر: آفتاب نيوز

۱۳۸۶/۰۱/۱۵

تعريفی ساده از امنيت پوشالی

صبح چهارشنبه 15 فروردين 1386 خانم‌ها شيرين عبادی و نسرين ستوده وکلای دو عضو بازداشت‌شده «کمپين يک ميليون امضا» به دادگاه انقلاب مراجعه کردند اما پاسخی نگرفتند. خانم عبادی دراين باره گفت :«راهمان ندادند. هيچ کس هم پاسخ‌گو نبود. وقتی وکيل دادگستری را به دادگاه راه نمی‌دهند بنابراين بايد انتظار هر نوع بی قانونی را هم داشت».
خانم عبادی در پاسخ به اين پرسش که آيا جمع آوری امضا در پارک جرم است و اقدام عليه امنيت محسوب می‌شود گفت: «هيچ جرمی رخ نداده، تمامی اين برخوردها و بازداشت‌ها غير قانونی است». او افزود:«متاسفانه تمام پرونده‌ها را امنيتی کرده‌اند. آيا اگر زنی بگويد نمی‌خواهم شوهرم سرِ من هوو بياورد امنيت کشور را به خطر انداخته است؟ آيا اگر زنی بگويد تعدد زوجات به شيوه‌ای که در قانون آمده خلاف است، اقدامی عليه امنيت ملی انجام داده است؟

۱۳۸۶/۰۱/۱۴

توضيح و پوزش!

لحظاتی پيش متوجه شدم که در هنگام تنظيم و آرايش قالب وبلاگ، بعد از آبديت اتوماتيک‌وار پينگ شدم. از همه‌ی دوستان و آشنايانی که به همين دليل وارد اين صفحه شدند، صميمانه پوزش می‌طلبم!

۱۳۸۶/۰۱/۱۳

باز هم دستگيری؟

دستگيری‌ها، نيروهای امنيتی را ارضا می‌کند، و پی‌گيری‌ها و جمع‌آوری امضاءها در راه رسيدن به برابرحقوقی، زنان را!
سايت زنستان گزارش‌ داده است که صبح امروز، تعدادی از خانم‌هايی که مشغول جمع‌آوری « یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز» بودند، توسط نيروهای انتظامی‌ـ‌امنيتی بازداشت می‌گردند. گويا نيروهای امنيتی، هر دو پای‌شان را در يک کفش کرده‌اند تا از اين پس، مانع از فعالیت قانونی و علنی زنان کشور گردند. در پس چنين لجاجتی که همواره بدنبال دستگيری‌هاست، شايد هدفی خاص پنهان است. شايد! با وجود براين، چه آن‌ها هدفی در سر داشته باشند و چه نداشته باشند، در اين تقابل نابرابر، آن هم در روز سيزده‌بدر، اعمال يأس‌آور نيروهای امنيتی، چيزی جز اثبات‌گری نحسی نظام نيست؟

۱۳۸۶/۰۱/۰۹

علم و ادبيات



براساس آخرين بررسی‌های علمی و انتشار شجره‌نامه‌ای‌ تازه [عکس بالا] از تکامل پستانداران، مشخص شد که برخلاف نظريه پيشين، تکامل پستانداران تقريبن هيچ ارتباطی با انقراض 65 ميليون سال قبل دايناسورها نداشته است.
منبع خبر: سايت فارسی بی‌بی‌سی
*******
توضيح:
ادبيات سياسی‌ای که تا امروز منطبق برنظريه پيشين بود و بخشی از پستانداران را به دايناسورهای عصر خود تشبيه می‌کرد و خواهان نابودی آن‌ها بود؛ حال ناچارست مطابق نظريه جديد، تجديدنظر کند. از اين پس، وجود چنين ادبياتی می‌تواند ناشی از دو عامل باشند:
1 ـ نوستالوژی
2 ـ بی‌تفاوتی‌های فرهنگی‌ـ‌اجتماعی

۱۳۸۶/۰۱/۰۵

اسپينوزا:

فرض می‌کنيم همه‌ی آزادی‌ها سرکوب شوند و انسان‌ها را بتوان چنان در قيد و بند نهاد که آن‌ها بدون رخصتِ قدرت‌های فائقه جرئت اعتراض نداشته باشند. در اين صورت مطمئنا هرگز نمی‌توان کاری کرد تا آنان درست آن‌سان که قدرت‌های فائقه می‌خواهند بينديشند. نتيجۀ ضرور اين خواهد شد که آن‌ها همواره چيزی جز آن‌چه می‌انديشند بر زبان آورند، و پيامد اين امر آن است که شرافت و باور، که کار دولت بی‌آنها پيش نمی‌رود، از ميان برود و پست‌ترين نوع دورويی و بی‌شرافتی، که منبع هر رذالتی است و فاسدکننده اخلاق نيکوست، پرورش يابد.
در عمل کاملاً ناممکن است که بتوان همه را مجبور ساخت تا بر اساس دستور سخن بگويند. هرچه بيش‌تر آزادی سخن گفتن را از آن‌ها بگيرند، آن‌ها سرسختانه‌تر بر داشتن اين حق پافشاری می‌کنند، البته نه همۀ انسان‌ها، نه حريصان، چابلوسان و آنانی که فکر ناتوانی دارند و اوج سعادت‌شان اين است که مال بيندوزند و شکم‌شان را پُر کنند. بل‌که آنانی که تربيت نيکو و صفای اخلاق و فضيت‌های‌شان از آنان انسان‌هايی آزاده ساخته است.

برگرفته از کتاب: خشونت، حقوق‌بشر، جامعه مدنی / دکتر محمدرضا نيک‌فر / صص 2 ـ 81

۱۳۸۶/۰۱/۰۱

نوروز آمد!

جهان زيبا شد، بلبل! چمن آرا شد
در ايران جشن گل‌ها، ز نو بر پا شد
نوروز آمد!
نوروز آمد!
هم خنده‌ی وی هم نغمه‌ی نی
گويد كه چه پيروز آمد

پيروز آمد
پيروز آمد
جانانه من در خانه من
فرخنده چو نوروز آمد
*******
با آرزوی 12 ماه شادی،
52 هفته خوبی و نشاط،
365 روز، سلامتی و آرامش،
8760 ساعت عشق،
525600 دقيقه موفقيت،
و 3153000 ثانیه دوستی و رفقات!
(Happy New Year)

۱۳۸۵/۱۲/۲۷

بهار با ياد دلکش



بهار با ياد دلکش


آمد آمد
با دلجویی
گفتا با من
تنها منشین
برخیز و ببین
گلهای خندان صحرایی را
از صحرا دریاب این زیبایی را

با گوشه گرفتن
درمان نشود غم
برخیز و به پا کن
شوری تو به عالم

تو که عزلت گزیده ای
غم دنیا کشیده ای
ز طبیعت چه دیده ای تو

تو که غمگین نشسته ای
ز جهان دل گسسته ای
به چه مقصد رسیده ای تو
ترانه‌ی «تنها منشين» را هم می‌توانيد در اينجا بشنويد!

۱۳۸۵/۱۲/۲۳

گفتم:
که سرخی زيبای گونه‌هات
از آن من؟
گفت: پيش‌کش!
من زردی جور زمانه را
با سيلی سرخ کرده‌ام.

۱۳۸۵/۱۲/۲۱

شاهكار مطبوعاتی!




خيلی تمايل به ايراد گرفتن و نقد برخی از كارهای همكاران خود را ندارم اما امروز از اين عكس مونتاژ شده رضازاده و تابلو بورس و تيتر "براي شكستن ركورد 40 ساله صورت می‌گيرد: حمله بورس به وزنه 790 ميليون سهامی فولاد" خجالت كشيدم.
برخی كارهای چيپ مطبوعاتی متاسفانه شأن كاری همه روزنامه‌نگاران را زير سؤال می‌برد.

برگرفته از وبلاگ: ماده 19

۱۳۸۵/۱۲/۱۹

خشونت ـ 3

آيا می‌توان مانعِ خشونت ‌شد؟
1 ـ جامعه از افرادی تشکيل شده که هر کدام «حقوق» و «وظايفی» دارند. برای مبارزه با خشونت، قانون و مجازات کافی نيست. بايد هر فرد بفهمد که خودِ او نماينده‌یِ ارزش‌هایِ جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کند.
2 ـ اين ارزش‌ها، عبارتند از احترام به زندگی، و احترام به حقوقِ هر فرد، که به صورت عمومی‌تر، همان احترام به انسانيّت است که در هر فردی که با او برخورد می‌کنيم وجود دارد. هيچ‌کس نبايد در برابر خشونت بی‌تفاوت باشد، حتا اگر خشونت برفرد ديگری اِعمال شود.
3 ـ بنابراين هر يک از اهالیِ کشور، برای مبارزه باخشونت وظيفه‌ای به عهده دارد: «همبسته» بودن با ديگران؛ اثبات کردنِ «شعور اجتماعی، تمدن و زندگی جمعی»؛ احترام گذاشتن «به عقايد و شخصيت ديگران»؛ رساندن صدای خشونت ديده، به گوش همه مردم و اعلام خطر کردن؛ تحمّل نکردن بی‌عدالتی، از سویِ هر کسی و عليه هر کسی؛ حسّاس و آگاه بودن به محيط اطراف و دنيای پيرامون در زمينه‌یِ خشونتی که در ساير کشورها رُخ می‌دهد.

برگرفته از کتاب خشونت چيست؟ / اثر ژان باتيست راندو / مترجم، کيان فروزش

۱۳۸۵/۱۲/۱۷



۸ مارس گـرامــی بـاد!

۱۳۸۵/۱۲/۱۵

اعتصاب غذا

فعالان زن بازداشت شده دست به اعتصاب غذا زدند
بنا بر آخرین اخبار رسیده نوشین احمدی خراسانی، درتماس تلفنی که با همسرش داشته است اعلام کرده است که از امروز ظهر بنا بر تصمیمی دسته جمعی همه سی و سه زن بازداشت شده اعتصاب غذا را شروع کردند.
احمدی خراسانی به همسرش، جواد موسوی خوزستانی گفته است که این تصمیم گروهی را به این دلیل اخذ کرده اند که مسولان قول مساعد داده بودند که امروز همه دستگیر شدگان جوان را آزاد کنند و چون این اقدام صورت نگرفته است، در اعتراض اعتصاب غذا را آغاز کرده اند.
گروه خبر زنستان

وبلاگ زنستان

۱۳۸۵/۱۲/۱۳

باز هم دستگيری!

طبق آخرین خبرهای رسیده از ايران، ماموران امنيتی‌ـ‌انتظامی صبح امروز جدود چهل نفر از فعالان جنبش زنان را که جلو دادگاه انقلاب و در اعتراض به روند غیرقانونی بازداشت‌ها، احضارها و دادگاه‌های یک ساله اخیر زنان تجمع کرده بودند، بازداشت کردند.
در ميان بازداشت شده‌ها، نام خانم‌ها نوشین احمدی‌خراسانی، پروین اردلان، فريبا داودی‌مهاجر، شهلا انتصاری و سوسن طهماسبی که قرار بود صبح امروز دادگاه آن‌ها برگزار شود، به چشم می‌خورد. آنان در اعتراض به ضرب و شتم مأموران امنيتی‌ـ‌انتظامی و در حمایت از دیگر زنان معترض، از دادگاه بیرون آمدند که توسط نيروهای انتظامی بازداشت شده‌اند.

پ.ن: آخرين خبر در مورد بازداشت‌شدگان

فراخوان تجمع هشت مارس

روز جهانی زن را در زمانی گرامی می داریم که هنوز سایه قوانین تبعیض آمیز بر سر زنان میهنمان سنگینی می کند، سیاستهای جداسازی و سهمیه بندی جنسیتی با شدت هر چه تمام تر اعمال می شود، جنگ طلبان با کوبیدن بر طبل جنگ، آرامش و امنیت را از مردم سلب می کنند، حقوق بشر به طور مستمر نقض می شود، زنان، کودکان و سایر قربانیان خشونت و بی عدالتی، پناهی نمی یابند و آسیبهای اجتماعی و فقر هر چه بیشتر چهره ای زنانه به خود می گیرد. در این شرایط، زنان با تلاشهای خستگی ناپذیر در مسیر احقاق حقوق انسانی، شهروندی و جنسیتی همچنان پای می فشارند.
ما با تاکید بر خواسته های دمکراتیک و مسالمت جویانه خود، از همه زنان و مردان آزاد اندیش دعوت می کنیم برای تجدید میثاق و ابراز همبستگی تا رفع هر گونه تبعیض و نابرابری و بی عدالتی علیه زنان، به تجمع ما که در روز 8 مارس، 17 اسفند 85 از ساعت 2 تا 3 بعد از ظهر در مقابل در اصلی مجلس برگزار خواهد شد، بپیوندند.
از طرف گروه هماهنگ کننده
برای امضای این بیانیه به وبلاگی که برای فراخوان تجمع ساخته شده است مراجعه کنید.

۱۳۸۵/۱۲/۱۲

شرقِ مجرم


بزرگ‌ترین و اصلی‌‌ترین دلیل توقیف این روزنامه چاپ کاریکاتوری است که برخی، یکی از اجزای آن را به رئیس جمهور نسبت می‌دهند، در حالی که مشاور رئیس جمهور در گفت‌وگو با سردبیر روزنامه شرق گفته بود که خود رئیس جمهوری این تصور را از کاریکاتور ندارد ...
دفاعيه وکيل روزنامه شرق

۱۳۸۵/۱۲/۱۱

بايگانی موضوعی

مستاجر جماعت، چه در عالم حقيقی و چه در دنيای مجازی، هميشه با محدوديت‌های خاصی روبه‌رو است. پيش از تغييرات اخير بلاگ اسپات، داشتن بايگانی موضوعی و طبقه‌بندی کردن مطالب، اگرچه غير ممکن نبود ولی، مستلزم انجام يک‌سری کارهای اضافی و زمان‌بر بود. اکنون چنين مشکلی برطرف شده ولی هدف از اين توضيح:
نخست اين‌که اين مجموعه فعلن يک‌صد عنوان را در برگرفته است و به مرور زمان، بر تعداد آن‌ها اضافه خواهد شد؛
دوم، انتخاب موضوعات موقتی است. همين‌طور ممکن است بخشی از مطالب در آينده جابه‌جا گردند؛
سوم، مکان کنونی آن نيز موقتی است و بعد از مدتی به مکان اصلی‌اش پائين ستون منتقل خواهد شد؛
حهارم، در انتظار نظرات و پيشنهادهای شما هستم!

۱۳۸۵/۱۲/۰۹

خشونت ـ 2

آيا توسعه باعث رشد خشونت می‌شود؟
1 ـ پيشرفت‌ها، اکتشافات و نوآوری‌های فنی، باعث ساختن جنگ‌افزارهای نيرومند‌تر، دقيق‌تر و مُخرب‌تر می‌شوند. در قرن بيستم، اختراع بمب اتمی، به کشورهايی که امکان ساختن‌اش را داشتند، قدرت می‌داد که شهر يا منطقه يا حتا کشوری را در چند دقيقه نابودکنند. اين قدرت پيش از آن، وجود نداشت.
امروز هم، جنگ‌افزارهای شيميايی و باکتريولوژيک که قادر به کُشتن عده زيادی هستند، و موشک‌هايی که می ‌توانند از فاصله بسيار دور مردم بسياری را نابود کنند، و پيشرفت وسايل حمل و نقل که هرنوع مبادله‌ای را آسان می‌کنند، اسلحه‌های جديدی به‌دست خشونت می‌دهند: قاچاق اسلحه و مواد هسته‌ای (که می‌توان با آن بمب اتمی ساخت) امروز در همه دنيا رواج پيدا کرده و هرکشوری، اگر توان آن را داشته باشد، می‌تواند وسايل لازم، برای نابودکردن همسايه‌اش را بخرد.
2 ـ با اين همه، کشف‌های علمی و فنی، نيستند که به خشونت سود می‌رسانند، بل‌که کاربرد بد و سوءاستفاده از علم و فن، توسط انسان‌ها چنين می‌کنند. برخی نوع‌آوری‌ها باعث رشد بشريت می‌شوند، مانند پيشرفت‌های پزشکی، و برخی ديگر، باعث عقب‌رفتن آن.

برگرفته از کتاب خشونت چيست؟ / اثر ژان باتيست راندو / مترجم، کيان فروزش
خشونت ـ 1

۱۳۸۵/۱۲/۰۶

سلام بر باران!

تو از کدام طرف آمدی به خانه‌ی من
که بوی چای و چمن می‌دهد ترانه‌ی من

همیشه در همه جا در جهان و جانِ منی
که با تو سبزترین‌ست، این جوانه‌ی من

حضورِ زمزمه‌ی عاشقانه را نازم
که عطرِ عاطفه‌ها دارد عاشقانه‌ی من

صدای توست که بر سینه‌ی ستاره نوشت:
من از اهالی‌ی نورم، همین نشانه‌ی من

برای پنجره‌ی بازِ من، نسیمی نیست
بیا نسیمکِ دل ํ نازکِ زمانه‌ی من

اگرچه خاطره‌هایم به خاک و خون پیوست
بخوان! به خاطرِ ناشادی‌ی شبانه‌ی من

درونِ آینه‌ها طرح تابناکِ تو بود
خوشا تمامی‌ی آئینه‌های خانه‌ی من

بببین! به خاطرِ تو تا کجای دل، سبزست
بگو به ابر ببارد به روی شانه‌ی من

من آمدم که بگویم: سلام بر باران
بیا به سمتِ صداهای شاعرانه‌ی من

به واژه – واژه‌ی رنگینِ شعرِ این پائیز
غزل بخوان و بیاسای در کرانه‌ی من

رضا مقصدی، بهمن ۱٣٨۵

۱۳۸۵/۱۲/۰۳

مشاوره

هفته پيش زنگ زد و بدون مقدمه پرسيد:حالا که غلام‌حسين الهام شد وزير، اوضاع و احوال دادگستری چطوری می‌شود؟ گفتم معلومه، قاضی‌ها در هنگام تصميم‌گيری نهايی روی تک‌تک پرونده‌ها، چله‌نشين می‌شوند!
گفت: مثل اين‌که پيچيده شد،چرا؟
گفتم: با آمدن وزير جديد مقوله استناد به ماده فلان، تبديل می‌شود الهام از ماده فلان. برای گرفتن الهام هم راهی جز چله‌نشينی وجود ندارد.

*****
گويا پاسخ آن روز به دلش نشست، امروز دوباره تماس گرفت. به‌محض شنيدن صدايش گفتم هنوز تو حول‌وحوش الهامی؟
گفت: نه! فکر می‌کنی شهرام جزايری کجا پنهان شده؟
گفتم: خب معلومه جزيره "آرزو"!
گفت: چرا آن‌جا؟
گفتم: بهش گفتند صد ميليارد تومان وثيقه مقرون به صرفه هست يا بروی آن‌جا 200 میلیون تومان سرمايه‌گذاری کنی و جزيره را برای گردش‌گری زنان آماده سازی؟
گفت: در اين صورت آن همه سروصداها و اتهام‌ها چطوری حل می‌شود؟
گفتم: حل نمی‌شود بل‌که تعادل برقرار می‌گردد! تنها کسی که در اين پرونده متهم نشده بود، ملاحسنی بود که الان با فرستادن جزايری به اروميه، عدالت اجرا می‌گردد.

۱۳۸۵/۱۱/۲۶

خودزنی هلندی

خبرگزاری فرانسه هفته پيش خبر داد که يک روزنامه‌نگار هلندی از خودش شکايت کرده است. او در شکايت‌نامه‌يی که عليه خود تنظيم کرده از دولت هلند خواسته است که وي را به خاطر خوردن شکلات‌هايی که محصول کشتزارهايی است که کودکان آفريقايی در آن کار اجباری می‌کنند، مورد تعقيب قضايی قرار دهد.
«تون فان دکوکن» پس از خوردن هفده شکلات که به گفته وی محصول «کشتزارهای کاکائويی است که کودکان در آن بردگی می‌کنند»، شکواييه‌يی رسمی عليه خود تنظيم کرده است. وقتی دادستانی هلند اعلام کرد که اين روزنامه‌نگار نمی‌تواند عليه خودش شکايت کند او تقاضای فرجام کرده و گفته است که حاضر است به زندان برود.
با انتشار اين خبر آدم حيران می‌ماند که اين اروپايی‌ها با توسل به چه روش‌هايی می‌خواهند خودشان را طرفدار حقوق بشر نشان دهند، در حالی که ما آسيايی‌ها روش‌های بسيار به‌تر و کاربردی‌تری داريم مثل جلوگيری از سفر زنانی که براي دوره‌های روزنامه‌نگاری از ايران خارج می‌شوند تا بعد ناچار نشويم بازجويی‌شان کنيم. باقی را نمی‌نويسم تا رقيب بو نبرد.

برگرفته از روزنامه اعتماد

۱۳۸۵/۱۱/۲۴

پس مشکل کجاست؟

مطالبات‎ كمپين يک ميليون امضاء، قدمتي 100 ساله در ايران دارد! ظاهرن در همه‌جا، حتا در بازجويي‎هاي‎مان تاكيد مي‎كنند: ”ما با مطالبات شما مشكلي نداريم!!!“ حال پرسش اين است كه كدام بخش از فعاليت ما در كمپين برابري، غيرموجه است و مستوجب عقوبت؟ اين پرسش را از آن‎رو مطرح مي‎كنم كه از شروع به‎كار كمپين يك ميليون امضاء، از هر طرف تيرهاي بلا بر سر ما باريدن گرفته است. مستاصل شده‎ايم، به فغان آمده‎ايم و از خود مي‎پرسيم مگر چه جرمي مرتكب شده‎ايم و چه مي‎گوييم كه مستوجب چنين عقوبت‎هايي هستيم؟ عقوبت‎هايي كه ذره ذره و كاملا بي‎صدا ما را درهم مي‎كوبد.
شايعات و تهمت‎هاي اخلاقي، جنسي، غيرجنسي، مالي، عطش معروفيت، ارتباط با بيگانه، تدارك انقلاب مخملي، و شايعات عجيب و غريب ديگر هم همين‎طور ”خود به‎خودي“ در هوا پخش مي‎شود، البته خدايي ناكرده كانال‎هاي منظم و وسيعي هم براي پخش اين شايعات وجود ”ن ـ دارد“ تا به همه‎ي مردم القا شود كه زن‎هايي كه فعاليت‎هاي حق‎طلبانه را انجام مي‎دهند چقدر آدم‎هاي بد، و عشق معروفيت دارند، خواستار پناهندگي به غرب‌اند، خودشان را ”محور جنبش زنان“ مي‎دانند و به‎دنبال اين‎جور چيزهاي كودكانه هستند. لابد اين همه شايعه براي اين است كه چون با ”مطالبات ما مشكل نداريد“ حيف‎تان مي‎آيد اين مطالبات خوب و نازنين به دست ”نااهلان“ و آدم‎هاي بد و مزخرفي مثل ما در جامعه مطرح شود.
ادامه مطلب خانم نوشين خراسانی را می‌توانيد در وبلاگ «انجمن زنان زنده» بخوانيد!

۱۳۸۵/۱۱/۱۲

.


گزارش سالیانه ٢٠٠٧ گزارشگران بدون مرز



اول فوریه ٢٠٠٧ گزارشگران بدون مرز گزارش سالیانه خود را از وضعیت آزادی مطبوعات در ۹٦ کشور جهان منتشر می‌کند. این گزارش اصلی‌ترین موارد نقض حقوق روزنامه‌نگاران در سال ٢٠٠٦ را مد نظر قرار داده و چشم‌انداز و منظره ای موضوعی از مناطق مختلف جهان ارائه می‌کند.
این گزارش آماری‌ست از نقض آزادی مطبوعات در جهان، در برگيرنده‌ي سرکوب‌گرترین دولت‌ها، از کره شمالی واریتره تا کوبا و ترکمنستان، اما به دمکراسی‌های موجود نیز توجه کرده است که در آنها نیز بسياری از دستاوردها مورد تهدید قرار گرفته‌اند ونیازمند به برداشتن گام‌هایی به جلو هستند.

ایران - گزارش ساليانه ٢٠٠٧

در طي سال ٢٠٠٦ ده ها روزنامه‌نگار برای انتشار مقالات انتقادی‌ شان بازداشت شدند. برخی از آنها در شرایط دشوار و بدون داشتن حق دسترسی به وکیل در بازداشت‌گاه‌های مخفی زندانی بودند. با آن‌که تعداد زندانیان کاهش یافته است، اما بسیاری از روزنامه‌نگاران قربانی تعقیب قضایی بی‌پایان و تهدیدهای مداوم برای انجام وظیفه خود هستند.

گزارش کامل .......»

۱۳۸۵/۱۱/۰۸

زمان مُهر و موم شده

چرا مسلمانان عقب ماندند و ديگران پيشرفت کردند؟
پرسشی را که 76 سال پيش (1930) عنوان کتاب شکيب ارسلان، ژورناليست، شاعر و سياست‌مدار سوری‌ـ‌لبنانی بود؛ نه تنها هم‌چنان سئوال روز است، بل‌که امروز با شدت و اهميت بيش‌تری در جهان پرآشوب کنونی مطرح می‌شود و مورد توجه پژوهش‌گران قرار گرفته است.
دن دینر (Dan Diner) مورّخ آلمانی و متخصص در تاريخ معاصر، در کتاب «زمان مُهر و موم شده درباره رکود جهان اسلام»، از همان آغاز پرسش شکيب ارسلان را مورد توجه قرار می‌دهد و معتقد است: زمان در جهان اسلام راکد مانده است!
از نگاه دينر، در حالی‌که اديان جهان در انطباق با شرايط زمان رو به‌پيش‌اند، به‌نظر می‌رسد که جهان اسلام هم‌چنان در جهتی مخالف و رو به عقب، در حال حرکت است و اين بازگشت، نه در مقايسه با کشورهای اروپايی، بل‌که در مقايسه با کشورهای آسيای جنوب شرقی است. انگار در اين منطقه (خاورميانه) زمان از حرکت باز مانده است!

*****
خانم دکترمژگان ثروتی، پژوهش‌گر در جامعه شناسی دین و توسعه، کتاب «زمان مُهر و موم شده» را به زبان فارسی خلاصه و ترجمه کردند و علاقه‌مند می‌توانند آن را در سايت جامعه شناسی ايران بخوانند!

۱۳۸۵/۱۱/۰۵

از ماست که بر ماست!

چرا بی‌سبب و بدون علت و دليل ديگران را مقصر می‌شناسيم؟ آن روزی که رئيس جمهور ايران دريک سخنرانی سراپا احساسی‌ـ‌غيرعقلانی، در قرچک ورامين گفت:
به ما می‌گويند ممكن است در آينده از مسير صلح‌آميز هسته‌يی دور شويد؛ ما می‌گوييم هر چيزی ممكن است! آيا مسئولين ما در خواب بودند؟
آن روزی که صدر جوان به ايران دعوت شد و شاهانه مورد استقبال و پذيرايی قرار گرفت؛ آيا مسئولين امور در خواب بودند؟
آن روزی که تعدادی از آموزش ديدگان سپاه در بصره بمب می‌گذارند و انگلستان به تلافی، پاسخ را در اهواز می‌دهد؛ آيا مسئولين امور، سياست‌گذاران و برنامه‌ريزان ما می‌توانند اثبات کنند که واقعن بيدار و هوشيار بوده‌اند و آينده را به‌نفع خود [مردم به جهنم] می‌ديدند؟ آيا کسی در مورد انزوای کنونی ايران در منطقه و جهان و قرار گرفتن در برابر دور خطرناک‌تری از تحريم‌ها و تهديدها، ذره‌ای انديشيد؟ در حالی‌که کوچک و بزرگ‌مان، همه می‌دانستيم که با توجه به بنيه و ظرفيت‌های توليدی و اقتصادی‌مان، تحريم يعنی: به آرامی آغاز به مُردن می‌کنيم!

۱۳۸۵/۱۰/۳۰

فيلترينگ

برای شکستن سنت، الزامی وجود ندارد تا حتمن معجزه‌ای رُخ دهد. زندگی هميشه و پيش از اين‌که شرايط روز را به‌نماياند، ابتداء معنا را برمی‌تاباند. معنايی که امروز سپهر ملی، بومی و خصوصی نمی‌شناسد که تنها تعدادی خطابه‌گو باشند و مآبقی، برده‌وار، دنباله‌رو و مطيع!
زمانه را، از طريق نوع ارتباطی که می‌توان برقرار کرد، بايد شناخت. ايميل، چت و وبلاگ‌نويسی، به‌نوعی حرکت‌های اوليه‌ی يک زير و رو شدن، يک جابه‌جايی اجتماعی و به‌نحوی سمت‌گيری مقدماتی برای ورود به فضای فرهنگ نوشتاری جهان‌ـ‌شهروندی است. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، بنا به ضرورت و نياز جامعه‌مان مجبوريم در اين عرصه وارد شويم. از اين منظر، ممانعت دولت کنونی از طريق فيلترينگ و طرح ساماندهی، معنايی جز دامن زدن به تناقضات ناهم‌زمانی فرهنگ و سطح رشد جامعه، و معنايی جز تعميق شکاف و ايجاد فاصله ميان نيروهای مختلف اجتماعی را تداعی نخواهد کرد.

۱۳۸۵/۱۰/۲۷

صلح، دموکراسی و عدالت

خانمی عبادی در پيام ارسالی خود به «همايش زن و صلح» که به همت حوزه زنان، فعالان محيط زيست و صلح در سالن اجتماعات غير دولتی تهران برگزار شد؛ گفت:
باید تعریف جدیدی از صلح داشته باشیم. صلح به معنای آرامش است و انسان وقتی در آرامش به سر می‌برد که حقوق انسانی او تضییع نشده باشد و کرامت انسانی‌اش حفظ شود. بدیهی است انسانی که به خاطر فقر نمی‌تواند تحصیل کند یا انسانی که به خاطر بیان عقاید خود به زندان افتاده و مجازات یا ستاره‌دار می‌شود، انسانی که خانه و کاشانه‌یی ندارد و در خیابان زندگی می‌کند، آرامشی ندارد، در صلح زندگی نمی‌کند.
برای این که صلح در جامعه‌یی پایدار بماند، باید بر دو رکن اساسی استوار باشد؛ دموکراسی و عدالت اجتماعی!

برگرفته از روزنامه اعتماد ملی، 23 دی‌ماه 1385

۱۳۸۵/۱۰/۲۲

معما!

يکی‌ـ‌دو بار خبر حمله اوباشان به چاپ‌خانه "طوطی" را خواندم ولی، دروغ چرا، گزارش به‌گونه‌ای مبهم نوشته و تنظيم شده است که نه تنها علت و نحوه فرار اوباشان نامفهوم است، بل‌که خواننده با معمای پيچيده‌ای روبه‌روست.
وقتی می‌نويسيم کوچه‌ای "بن‌بست" است، يعنی امکانی برای فرار نيست. اما وقتی می‌نويسيم که اوباشان توانستند "از انتهای کوچه بن‌بست فرار" کنند، معانی مختلف و حتا متضادی را می‌شود از اين خبر استخراج کرد:
نخست اين‌که کوچه بن‌بست نبود و گزارش دقيق نیست؛
دوم، کوچه بن‌بست بود ولی پليس تا انتها کوچه نرفت؛
سوم، پليس تا انتهای کوچه رفت ولی، توان دستگيری نداشت؛
چهارم، اوباشان را نمی‌توان حتا در کوچه بن‌بست هم به‌دام انداخت؛
پنجم، ...
حالا تکلیف ما چيست؟

۱۳۸۵/۱۰/۱۹

سپاس!

بدون مقدمه بنویسم: چقدر از اين اقدام فرخنده آقايی خوشم اومد! اولين کسی هست تو همه‌ی اين سال‌های جوايز ادبی که از جايزه‌اش گذشته و داده به ديگری. آن‌هم به کی؟ به يک ژورناليست!
فرخنده، برخلاف بسياری از آدم‌های دماغ بالا که انگاری عارشان می‌آيد نگاهی به قشر خبرنگار بی‌اندازند، خبرنگاری که بی‌هيچ چشم‌داشتی آثار آن‌ها را در جامعه معرفی می‌کند، انگ‌ها و تهمت‌های بعضی‌ها را به‌جان عزيزش می‌خرد وقتی اين‌جا و آن‌جا شايعه می‌کنند که نقد مغرضانه آنان موجب فروش بد بعضی کتاب‌ها گردید؛ برای اولين‌بار و چه زيبا می‌گويد: "به نشانه سپاس از مطبوعات،‌ جایزه نقدی را به این دوست خبرنگار تقدیم می‌کنم. شاید این عمل، سپاسی هرچند اندک از جامعه مطبوعاتی باشد که بی هیچ منتی، مددرسان اهل قلم بوده اند."
اما مهم‌تر، اشاره به واقعيت‌های تلخی است که در پاسخ سپاس‌گونه و دردمندانه علی‌رضا روشن آمده است. با هم بخوانيم!

۱۳۸۵/۱۰/۱۵

گل اميد

هـوا هـوای بهـار است و بـاده بـاده‌ی ناب
به خنده خنده بنوشيم جرعه جرعه شراب
در اين پياله ندانم چه ريختی، پيداست
که خوش بجان هم افتاده‌اند آتش و آب
فرشته روی من، ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی ازين آب آتشين درياب!
به‌جام هستی ما، ای شراب عشق بجوش!
به بزم ساده ما، ای چـراغ ماه بتاب!
گل اميد من امشب شکفته در برمن
بيا و يک نفس ای چشم سرنوشت بخواب!
مگر نه خاک ره اين خرابه بايد شد
بيا که کام بگيريم از اين جهان خراب

فريدون مشيری

۱۳۸۵/۱۰/۱۲

ای جانِ عاشق!

ای جانِ عاشق! از لب جانان ندا شنو
آواز ارجعـی زجهـانِ بقـا شنـو

اى آنكه اهل ميكده را منكرى! بيا
از صوفيانِ صومعه بوى ريا شنو
صوفى كجا و ذوق مىِ صافى از كجا
اين نكته را ز دُرد كَشِ آشنا شنو
از سوزِ عود و نغمه چنگ و نواى نى
شرحِ درونِ خستهء پر درد ما شنو
شرح غم «نسيمى» آشفته، موبه‌مو
اى باد صبح! زآن سر زلف دو تا شنــو
عمادالدين نسيمی

۱۳۸۵/۱۰/۱۱

تصوير: از سايت اخبار روز

سال نـو ميـلادی مبـارک!

بايگانی وبلاگ