۱۳۹۷/۰۲/۰۵

پديدارشناسی


وضعيت جامعۀ بغايت بحرانی کشور را میتوانيم از تعداد جملههای کوتاه يا کلمات باصطلاح قصاری که روزانه ميان ايرانيان مبادله میگردند؛ بشناسيم. 

تجربههای شخصی و مشاهدههای خيابانی_محفلیام در ارتباط با جامعه بحرانی سال ۱۳۵۷ حاکیست، همهی کسانی که ناسازگاریهای عجيبی ميان پيش فرضهای ذهنی خود با وقايع روزمره مشاهده میکردند و در کل، ناتوان و ناگويا بودند در ارائهی يک تحليل منطقی از چشمانداز؛ ناخواسته و ناگهانی، «قصيرگو» و «وجيزگو» گشتند. 

الان هم حجم بیشمار کلمات قصار فيسبوکی_‌‌توئيتری_تلگرامی نشان میدهند ما در يک شرايط بعايت بحرانیای بسر میبريم که چشمانداز، دقيقن روشن نيست. و از اين منظر شايد بد نباشد نکتهای از تجربهها و مشاهدههايم بگويم:
اگرچه در سال ۱۳۵۷ چشمانداز سياسی ايران کاملن پيچيده و مُبهم به نظر میرسيد اما، آينده سياسی قصيرگويان بهطور مشخص قابل پيشبينی و روشن بود: دنبالهروی و تقليد سياسی از امام

۱۳۹۷/۰۲/۰۴

ناگويايی


🔸 در زندگی اين درس را آموختم که جامعهی ايرانيان در کليت خود گرفتار ناگويايی و ناپُرسايی است. البته حرف زياد میزنيم اما، آن حرفها هيچ نشانی از گويايی ندارند، اغلب فحش و تُهمت و قضاوت يکجانبه هستند تا طرح پرسشهای قَدَر و چالشگر! 

🔸 بزرگترين دلمشغولی ما، چانهزنیهای بیمعنا برای «بد» و «بدتر» است در حالی که منافع ملی به زبان ساده، داستانش خوب و خوبتر و خوبترين است و جلب و جذب ارزشهای توأمان مادی و معنوی به داخل کشور و برای کشور. 

🔸 همين يک نمونه نقطه ضعف سبب میشوند تا ديگران [تصویر بالا] در ارتباط با منافع ملیما، پرسشهايی را در مقابل چشمهایمان بگيرند و غيرمستقيم به ريشمان بخندند و بگويند: "شما ديگر کی هستيد که چهل سال آزگار همه ثروتتان را مفت و مجانی بر باد میدهيد؟"

بايگانی وبلاگ