۱۳۹۵/۰۸/۰۳

روز «پيمان وستفالی»




در تقويم تاريخ، فردا (۲۵ اکتبر) روز پذيرفتن «عهدنامه صلح» يا آن‌گونه که در تاريخ مشهورست، روز «پيمان وستفالی» و روز رهايی و استقلال کشورهای اروپايی از زير سلطه‌ی سياسی_مذهبی امپراتوری رُم، واتيکان و پاپ در سال ۱۶۴۸ ميلادی است. 


هيژده (۱۸) سال پيش در چنين روزی (۲۵ اکتبر ۱۹۹۸) وقتی که سران و رهبران ۲۰ کشور اروپايی بمناسبت ۳۵۰مين سال‌گرد امضای «عهدنامه وستفالی» در تالار شهرداری قديم شهر مونستر و در زير شمشيرهای دو متری اجدادشان اجتماع کرده بودند؛ منِ آشفته دل از فاصله‌ی دو متری، ناظر رفتارها و واکنش‌های‌شان بودم. 

اين‌که نوشتم آشفته دل، حرف بی‌راهه‌ای نيست چون که آن‌ها [اروپايی‌ها] بعد از سی سال جنگ مذهبی (۱۶۴۸ـ۱۶۱۸) سرانجام به پای ميز مذاکره و بستن عهدنامه‌ای رفتند که اکنون، همان صلح وستفاليا مهم‌ترين الگو و پايه‌ی تشکيل دولت_ملت‌ها، سازمان ملل متحد و مورد پذيرش کل کشورهای جهان است. اما ما مردم خاورميانه بعد از ۱۵۰۰ سال جنگ مذهبی، به‌جای رفتن به پای ميزه مذاکره و بستن پيمان صلح؛ به بهانه‌های مختلفی هم‌چنان در فکر ساختن مذهب تازه‌ای هستيم که بتواند آتش جنگ‌های مذهبی را شعله‌ورتر کند.  
  



پانوشت:


ساختمان رو‌-‌به‌-رو و پنج ستونهی تصوير زير همان تالار شهرداری قديمی در ۳۶۸ سال پيش و محل امضای قرارداد بود. در حال حاضر موزه و معروف است به «تالار صلح» و همه ساله پذيرای هزاران دانشجويی است که از سراسر جهان به شهر «مونستر» می‌آيند. دانشجويانی که دوست دارند تاريخ، محل و چگونگی شکل‌گيری و پيدايش دولت‌ـ‌ملت‌های مُدرن را از نزديک ببينند.
 

۱۳۹۵/۰۶/۱۶

واقعيت تلخ زندگی



حکايت امروز آمريکاييان شده است شبيه‌ی حکايت ديروز ايرانيان در انتخابات سال ۱۳۸۴، که پيروزی احمدی‌نژاد را شوخی فرض می‌کردند. دونالد ترامپ در يک قدمی پيروزی ايستاده است اما بسياری، هنوز چنين اتفاقی را يک شوخی تاريخی‌_‌سياسی فرض می‌کنند، برايش تنديس‌های مسخره و بدون تخم می‌سازند و به رسم يادگاری، در کنار آن سلفی می‌گيرند. اين شوخی‌های بی معنا بيان‌گر حقيقت تلخی است که بخشی از جامعه آمريکا با آرزوی شکست دونالد ترامپ در انتخابات آينده، به‌گونه‌ای دارد چشم‌هايش را در برابر واقعيت‌ها می‌بندد. اما از آن‌طرف واقعيت زندگی [و شايد هم قدرت واقعی] دارد به شکل نرم و خزنده، ترامپ را بر مردم آمريکا تحميل می‌کند.
واقعيت انتخابات رياست جمهوری آمريکا از لحظه‌ی آغاز در سال پيش (چهارشنبه، ۲۵ شهريور۱۳۹۴)، يعنی در همان نخستين مناظرۀ درون حزبی در کتابخانه‌ی رونالد ريگان که ترامپ بدون محدوديت زمانی صحبت می‌کرد و يا به دلخواه و بدون اجازه، پا برهنه وسط حرف‌های ديگران می‌دويد و کسی هم مانع نمی‌شد؛ خودش را به گونه‌ای نشان داد. اما در فردای همان روز، خيلی‌ها بجای ديدن واقعيت، يا بجای چاره انديشی، با زبان طنز در توئيتر نوشتند که تعداد کل نامزدهای حزب جمهوريخواهان آمريکا، ۱+۱۰ نفر هستند. يعنی ترامپ رقيب واقعی و قَدَر درون حزبی نيست و نبايد او را جزو آمار نامزدهای جمهوريخواهان بحساب آورد. حالا بعد از گذشت يک سال از آن تاريخ، بسياری فهميدند [بخوانيد پذيرفتند] که معنای واقعی آن فرمول ۱+۱۰ چنين بود: روی همين يک نفر (يعنی ترامپ) فکر کنيد و حساب بازکنيد!
نمی‌دانم در اين جهان پُرآشوب و غير قابل پيش‌بينی، چگونه می‌شود روی مردی که در کل بی حساب و کتاب است، حساب باز کرد؟      
#آمريکا #انتخابات #ايران #ترامپ #احمدی‌نژاد

بايگانی وبلاگ