۱۳۸۶/۱۲/۲۸

رقص با آتش!

غرور
نماد جوانی‌ست
همان‌گونه که شعله‌ها
نشانه‌ای‌ست از سرکشی آتش!

*****

گاهی سرکشانه با آتش رقصيدن
و مانند پروانه‌ای از فراز شعله‌ها پريدن
هم زيباست و هم جذاب و لذت‌بخش.
با وجود براين
هر زمان که می‌خواهی رقص‌کنان
از روی شعله‌های آتش بپری
انگار که داريم «تانگو» می‌رقصيم
بگذار بازويت را محکم بگيرم!

*****

تو بسيار زيبا و ماهرانه می‌رقصی نازنين!
پيش از اين هم زيبا می‌رقصيدی
آن زمان، که اندام ظريفت را
بسان شعله‌های آتش
در برابر نگاه‌های شگفت‌زده‌ام
پيچ‌وتاب می‌دادی
و زبانه می‌کشيدی.
اما مهارت،
هميشه به‌مفهوم هنر نيست!
رقص با آتش، کاری‌ست هنرمندانه.
در باد، نبايد به‌رقصی،
اجازه ندهی که پنجه‌های آتش
از قوسی ميان استخوان دو کتف‌ پُشت،
به سمت پائين،
و به‌سوی دامن‌ات، سُر بخورند!
اگر دامنت شعله‌ور شوند،
تنها غرورت نيست که خاکستر می‌گردد،
با دلِ ريش‌ريش و سوخته من
چه می‌کنی؟

۱۳۸۶/۱۲/۲۶

کليد رابطه در دست کيست؟

آقای احمدی‌نژاد از زمانی که رئیس جمهور شد و تاکنون، بیش از هر رئیس جمهوری در گذشته سعی کرده است قفل رابطه بسته با آمريکا را باز کند. مشکل آقای احمدی نژاد با اسرائیل است و نه با آمریکا.
آقای احمدی‌نژاد حتی پیشنهادهای بسیار خوبی هم به آمریکایی‌ها داده است. پیشنهاد مذاکره مستقیم با بوش را داده است. پیشنهاد داد که پرواز هواپیماهای ایران به صورت مستقیم و از تهران به نیویورک باز شود. برای اولین بار در زمان آقای احمدی‌نژاد بود که مذاکره ایران و آمریکا درباره عراق انجام شد. نمی‌خواهم بگويم گام‌های آقای احمدی‌نژاد لزوماً بازتر است بل‌که شجاعانه‌تر است. یک وقت هست که شما می‌گوئید آمریکا کشوری امپریالیستی و زورگو است ولی ترسی هم از مذاکره با آن نداریم. آقای احمدی‌نژاد چنین دیدگاهی دارد و نمی‌گویم که نگاه بازتری نسبت به آقای خاتمی در برخورد با آمریکا دارد.
آقای خاتمی می‌گفت که شما [آمريکائيان] اگرچه آدم‌های خوبی هستید، ولی ما نمی‌توانیم [؟!] با شما حرف بزنیم. آقای احمدی‌نژاد می‌گوید که شما آدم‌های بدی هستید ولی ما با شما حرف می زنیم. آقای خاتمی حتی در سازمان ملل در عکسی که کلینتون هم در آن بود، حاضر [؟!] نشد بایستد.

سخنان آقای دکتر هوشنگ اميراحمدی؛ منبع سايت گويانيوز

۱۳۸۶/۱۲/۲۵

مادران صلح

خاوران را گل افشان کردند

امروز به مناسبت نوروز، خانواده‌های جان‌باخته‌گان، به همراه جمع کثیری از مردم، در گورستان خاوارن گرد هم آمدند.
حضور گسترده مردم، بخصوص جوانان، با دسته‌های گل، جلوه زیبايی به این گلستان داده بود.
همه جا غرق گل بود، مادران جان‌باخته‌گان، که مدال صلح به سینه داشتند _‌اگرچه با دلی آکنده از اندوه و درد، اما سری افراشته و مغرور‌_ به حاضران خوش آمد می‌گفتند و با سبزه‌هائی که به یاد عزیزان‌شان سبز کرده بودند، آرامگاه آنان را سبزه باران و گل افشان کردند.
چه زیباست غرور و سرافرازی‌شان، و چه دل‌نشین‌ست متانت و استواری‌شان!
منبع: سايت عصر نو

۱۳۸۶/۱۲/۲۴

گُلِ مريم، جان مريم

تويی افسانه مريم!

مريم فيروز، نخستین زن ایرانی عضو هیات رهبری حزب توده ايران و يکی از چهره‌های جهانی فعال حقوق زنان، روز چهارشنبه ۲۲ اسفند در تهران درگذشت.
هوشنگ اسدی در خاطرات خود در بارۀ مريم و کيانوری می‌نويسد:
در روزهای ملاقات زندان، اغلب "مريم" را در راه می‌ديدم. با گيسوان بلند سفيد که از زير چادر سياه اجباری زندان بيرون می‌ريخت و در باد موج می‌خورد. با همان قامت بلند، استوار می‌آمد و در آغوش "کيا" گُم می‌شد. وقتی برمی‌گشتيم، هر دو شيرينی ديدار و تلخی جدايی را در نقل گفته‌ها و خاطرات زمزمه می‌کرديم.
روزی کيانوری اين خاطره را گفت:
-در جوانی با هم به ديدار موزه معروف سن پترزبورگ رفته بوديم. جايی در پاگرد پله‌ای، تصوير نقاشی بزرگی از مظفرالدين شاه بود. تصوير را خود او به تزار روسيه هديه داده بود. راهنما شروع کرد به توضيح دادن که مريم گفت:
-لازم به توضيح نيست.... شاهی که در تصوير می‌بينيد، پدر بزرگ من است...
و روز ديگری از "افسانه" نقل کرد:
-وقت گرفتن ملاقات "حاج کربلايی" مسئول منفور ملاقات از او پرسيده بود:
-حالا اين زندانی کی هست که می‌خواهی برايش پنير و دارو ببری؟
"افسانه" جواب داده بود:
-او نوۀ شيخ فضل‌الله نوری است. تو کی هستی؟

ضميمه: مريم فيروز در گذشت

۱۳۸۶/۱۲/۲۳

سردار فداکار!

در دفاع از انقلاب اسلامی، در مبارزه با مهاجمان خارجی و حضور در جنگ، روستائيان عزيز ما زمين‌ها را ول کردند و فوج‌فوج راهی جبهه‌ها شدند. اما بعد از هشت سال جنگ، آن‌ها به زندگی ديگری دل بستند و برای هميشه، در شهرها مقيم گشتند.
اکنون در مقطع انتخابات دورۀ هشتم مجلس، نه از زراعت خبری هست [بعلت واردات] و نه زارعی را در روستا می‌توان پيدا کرد. چنين بود که سردار «زارعی»، يکی از سرداران نظام اسلامی، مجبور شد فداکاری کند.



او با اين عمل می‌خواست به مردم ثابت کند که اگر فردا به اصول‌گرايان رأی بدهيد، عدالت را در تمامی ابعادش، پياده خواهيم ساخت. بطور مثال، از اين پس، پولدار و فقير، لخت و عريان در روزهای جمعه، نماز جماعت خواهند خواند. و از اين طريق نشان داد که ما نه تنها آدم‌های شفافی هستيم بل‌که، خواهان اصلاحات اساسی در مناسبات دينی می‌باشيم.

۱۳۸۶/۱۲/۱۹

من آمده‌ام که خانه ويران کنم!

"دهقان فداکار پيرشده، چوپان دروغ‌گو عزيزشده، شنگول و منگول گرگ شدن، کوکب حوصلۀ مهمون رو نداره، کبرا تصميم گرفته دماغ‌شو عمل کنه، روبا و کلاغ دستشون توي يک کاسه است، حسنک گوسفنداشو ول کرده و توي يک شرکت آبدارچي شده، آرش کمانگيرمعتاد شده، شيرين، خسرو و فرهادو پيچونده و با دوست پسرش رفته اسکي، رستم و اسفنديار اسباشونو فروختن و با موتور ميرن کيف قاپي!راستي سر ما ايرانی‌ها چه آمده؟"
این داستان در مورد فناوری اطلاعات و اینترنت هم کاملا در ایران درست عمل می کند. همه کار اصلی خود را ول کرده‌اند و دارند کارهای دیگر انجام می‌دهند. یکی اینترنت را ملی می‌کنه، یکی مدیریت محتوای مجانی را پولی قالب می‌کنه، یکی سایت ها را ثبت می‌کنه، یکی سایت‌ها را فیلتر می‌کنه و ...
و همانند نمونه نخست، تمام این افراد که این کارها را می‌کنند باید کارهای خوب خوب دیگری را انجام دهند ولی آمده‌اند این کارهای بد بد را انجام می‌دهند.
یاد این شعر افتاد که می‌گفت: من آمده‌ام وای وای من آمده‌ام که ویران کنم آخ آخ من آمده‌ام

برگرفته از وبلاگ: دنيای مجازی يا فاجعه مجازی

۱۳۸۶/۱۲/۱۶

مسابقه

سازمان ملل متحد می‌گوید برخورد ملایم با افراد سرشناس که مواد مخدر مصرف می‌کنند، پیام بدی به نسل جوان منتقل می‌کند.
انجمن بین‌المللی کنترل مواد مخدر(INCB)، که یک نهاد نظارت‌کننده مربوط به سازمان ملل متحد است، علیه برخورد سهل‌انگارانه و مسالمت‌آمیز با افراد مشهور که مواد مخدر مصرف می‌کنند، هشدار داده است.
فیلیپ ایمافو رئیس این انجمن می‌گوید: وقتی چهره‌های سرشناس، مواد مخدر مصرف می‌کنند، این کار آن‌ها، استفاده از مواد مخدر را، یک کار شیک جلوه می‌دهد.
منبع خبر: بی‌بی‌سی

*****
فرض می‌کنيم مسئولين امور تصميم گرفتند تا توصيه‌های سازمان ملل متحد را در ايران پياده کنند؛ به نظر شما اولين شخصيت سرشناسی که مشمول چنين قانونی می‌گردد، چه کسی است؟

بايگانی وبلاگ