۱۳۸۴/۱۲/۲۹

نوروزتان پيروز!




سال ۸۵ مبارک باد!

اميدوارم سال جديد، سالی پُر از مهر و شادی برای ايرانيان باشد.


پ.ن: بمناسبت فرارسيدن سال نو، تا روز چهاردهم فروردين وبلاگ به روز نخواهد شد!

۱۳۸۴/۱۲/۲۷

آخرين SMS

لحظاتی پیش خبردار شدم که اکبر گنجی از زندان آزاد شد.
سی‌و‌پنج سال است که هميشه آزادی زندانيان سياسی، به‌ترين، شادترين و مطلوب ترين خبرها برايم بودند.
خوشحالم از شادی خانواده، دوستان و آشنايان اکبر گنجی و آرزومندم که ديگر زندانيان نيز چون اکبر، در آستانه سال نو، در کنار خانواده‌های خود باشند!

پ. ن: ظاهرا گويا به اکبر گنجی مرخصی دادند و هنوز آزادی‌اش را صد در صد تأييد نمی‌کنند. [ساعت خبر: 20/ 9 صبح شنبه به وقت آلمان]

۱۳۸۴/۱۲/۲۴

سرخی من!

چهارشنبه سوری، هميشه برای من روز آزمايش بود. شايد هم روز تسليم و روز سرفرود آوردن در برابر دل. دلی که جز تو، نه چيزی می‌ديد و نه چيزی می‌خواست!
در آن سال‌های فراموش ناشدنی، هميشه پيش از اين‌که تو از راه برسی،گونه‌هايم را با سيلی سرخ نگاه می‌داشتم و سپس چشم به راه تو می‌دوختم که اگر بيايی و بگويی: «سرخی تو از من!»، شرمنده نگردم.
از آن ايام سال‌ها می‌گذرد. اما من هنوز هم گونه‌هايم را با سيلی‌های آتشين، سرخ نگه می‌دارم. و اين واکنش، نه از سر عادت است و نه رُجعت به گذشته و دگرباره تسليم دل شدن. نوعی مصلحت‌انديشی و سرفرودآوردن در برابر عقل است. در برابر اجبار زمانه و ستمی که بر ما روا می‌دارند. شايد هم به‌نوعی شلی را با غمزه‌گی پوشش دادن است. و به‌همين دليل با سيلی گونه‌هايم را سرخ نگه می‌دارم تا نگويم مقصر ملت‌اند. آن هم زمانی‌ که با چشم‌هايت می بينی ملتی در برابر عمل ناشايستی که می‌خواهد اجسادی را در صحن دانشگاه دفن کنند، سکوت کرده و زبان در کام می‌گذارند.

۱۳۸۴/۱۲/۲۰

حقوق‌های این زمونه!

دیروز تو تاکسی آقایی داشت برای راننده درد دل می کرد که حواله لاستیک دارد و می خواهد بفروشد. گفت جای حقوقش بهش داده اند. من فقط گوش می کردم. درباره حواله های دیگری هم حرف زدند، مثل بلیط تله کابین توچال، که همه یا جای حقوق بود و یا جای پاداش. فکر می کردم درباره یک دنیای دیگر حرف می زنند. امروز وقتی رفتم پیش ناشرم که حق الزحمه ترجمه کتابی را بگیرم، پس از مقدمه ای طولانی درباره این که اوضاع نشر خراب است و پولی در بساط نیست، وقتی با اشاره به چند ردیف کتابی که گوشه ای چیده بود گفت، "پول بهتون نمی تونم بدم، عوضش 150 جلد از کتابای خودتونو می دم،" چشمم روی کتاب ها ثابت ماند. ناشرعزیز دستپاچه گفت، "طوری شده؟ ناراحت شدین؟" گفتم، "نه. تو این فکر بودم که اگر دانشگاه هم پول نداشته باشه و بخواد این دفعه بجای حقوق بهم 12-10 تا دانشجو بده چکار کنم!"
فيروزه مهاجر ـ نشريه اينترنتی زنستان

۱۳۸۴/۱۲/۱۸

آن‌سوی تهاجم

تهاجم پليس به تجمع دويست نفری زنان و برخورد خشونت‌آميز با انسان‌هايی که به‌مناسبت روز جهانی زن، خواهان محو هرگونه نابرابری، تبعيض و خشونت حقوقی در عرصه‌های مختلف زندگی بودند و شعاری غير از برقراری صلح، عدالت، برابری و آزادی نمی‌دادند؛ از جهات مختلفی حائز اهميت و بررسی است که من تنها به دو نمونه از آن‌ها اشاره می کنم:
1 ـ يورش مغول‌وار به پيرزن هفتاد و چند ساله، مريض و بی‌دفاع، و گرفتن او به زير ضربات سنگين باتون‌های پی‌در‌پی؛ به‌قدری ناشايست و نفرت‌انگيزند که ديگر، جايی برای بهره‌گيری از توجيهات گمراه کننده «المامور والمعذور»، باقی نمی‌گذارد. اين‌گونه درنده‌خويی‌ها و حيوان‌صفتی‌ها را، بايد فراتر از فرمان‌هايی که صادر می‌گردند، ببينيم و بررسی کنيم. اما جدا از اين بحث، الزامی است تا همه مسئولان و اجراکنندگان فرامين آگاه باشند که عرصه حقوقی، بقدری در جهان گسترش يافته‌اند که ديگر هيچ نهاد قانونی و بين‌المللی، مقوله مامور معذور را برنمی‌تابند.
2 ـ ماجرای ديروز، يادآور خاطرات دوران انقلاب نيز بود. آن زمان، به‌رغم پذيرش شعار آزادی توسط رهبری، شورای انقلاب و روحانيانی که راهپيمايی‌ها را سازماندهی و هدايت می‌کردند؛ ناگهان گروهی بمنظور پيش‌بُرد اهدافی خاص، می‌خواستند با شعار: «حکومت عدل علی / برابری، برادری»، تأثيری خاص بر روی مردم و حرکت انقلابی بگذارند.
آن روز، خواهرانی که پی‌گير چنين شعاری بودند، به‌هيچ‌وجه نمی‌دانستند که عدالت مبتنی بر چنين حکومتی، برابری حقوقی، سياسی، شغلی و غيره را متعلق به برادرها می‌داند و اصلا خواست زن، حتا خواهرها را برنمی تابد. اما امروز، همه زنانی که در تجمع ديروز زنان حضور داشتند؛ ملزم‌اند تا حقيقت عريان ديگری را بچشم به‌بينند و بدانند که همان برادران شعار دهنده ديروزی، اکنون برعرصه قدرت تکيه زده‌اند. آن‌ها نه تنها فائزه خانم دوچرخه‌سوار را برنمی‌تابند، بل‌که اگر چاره‌ای داشته باشند، زينب اسب‌سوار را هم به زير می‌کشند و يا در کجاوه‌ها پنهانش می‌سازند.

۱۳۸۴/۱۲/۱۷



!هشتم ماه مارس مبارک باد

۸ مارس روز جهانی زن گرامی باد!

۱۳۸۴/۱۲/۱۴

فراخوان

فراخوان براي مراسم ۸ مارس در پارک دانشجو
«جهان ديگری ممکن است!»
هشت مارس روز جهانی زن گرامی باد:
ما جمعی از زنان ايرانی براي اعلام همبستگی با زنانِ جهان و محو هرگونه نابرابری، تبعيض، خشونت؛ و برقراری صلح، عدالت، برابری، و آزادی؛در روز جهانی زن (چهارشنبه ۱۷ اسفند – ۸ مارس) از ساعت ۱۶ الي ۱۷ در پارک دانشجو گردهم مي آييم.از علاقه‌مندان دعوت می‌کنيم در اين جشن حضور يابند.
«هم انديشی زنان»
«هواداران حرکت جهانی زنان در ايران (WMW)»

************
چگونه با دشمنت به دوستی تا کنم؟
تو رخت زندان تن‌ات و من تماشا کنم؟
تو رخت زندان تن‌ات و من بمانم خموش؟
قسم به زن، نازنم اگر محابا کنم
اگرچه تلخ است حق، نمی توانم نهفت
زبان از آن بایدم که آشکارا کنم
سیمین بهبهانی

۱۳۸۴/۱۲/۱۰

ديگر بس است!

هم‌زمان با نزديک شدن نشست شورای حکام در هفته آينده، زبان ديپلماسی دولت ايران نيز نرم و ملايم شده است. انتخاب زبان و کشوری که بايد طرف اصلی مذاکره دولت ايران قرار بگيرد، دو گزينه مهم و غيرقابل تفکيکی هستند برای ملت‌ـ‌دولتی که می‌خواهد با اهدافی صلح‌آميز، فن‌آوری هسته‌ای را دنبال کند. اما نرمش ناگهانی و تاکتيکی حکومت ـ‌که تا چند روز پيش هوای ديگری برسر داشت و رفراندوم خيابانی(!؟) به‌راه انداخته بود‌ـ متأسفانه، پيش از اين‌که نشانه‌ی واقع‌بينی، خردمندی و آينده‌نگری باشند، بيش‌تر به معنای اجبار، ناتوانی و تسليم در برابر فشارهای جهانی است. از اين منظر اعتماد برانگيز نيست و نمی‌تواند توازن نيروها را در شورای حکام، بنفع ايران تغيير دهد.
اگر فن‌آوری هسته‌ای نياز مبرم کشور است [که هست]؛ و اگر قرارست ما در برابر واقعيت‌ها تسليم گرديم [چون ناچاريم]؛ پس چرا راه منطقی و کم هزينه‌ای را انتخاب نمی‌کنيم؟ چرا بجای توسل به انديشه، منطق و واقع‌بينی، به شعارهای بی‌معنی و توخالی پناه برده‌ايم؟ چه کسی مقوله فن‌آوری را در زرورق ايدئولوژيک پيچيد و موفق شد، تا ما دومی و ادامه‌دهندگان راه آنان باشيم؟
وانگهی، دولت ايران از سر غرور و ندانم‌کاری‌ها، بيش‌تر از پولی را که برای ساختن دو نيروگاه مجهز هسته‌ای نياز بودند، تا همين لحظه خرج باد و هوا کرده است، و بی‌آن‌که بتواند اولين نيروگاهی را که می‌بايست بيست سال پيش راه‌اندازی می‌شد، آماده سازد. آيا وقت آن نرسيده است که گردانندگان اصلی حکومت، در عوض برباد دادن ثروت‌های ملی، آن را خرج مردم نيازمند ايران سازند؟ مسئولين امور اگر ريگی در کفش و ترسی از هوشياری و بيداری مردم ندارند، بجای شعارهای آتشين، کل ليست هزينه‌هايی را [اعم از تماس‌های تلفنی، سفرهای خارجی، اضافه پرداخت‌ها در بازار آزاد و باج‌دهی و غيره] که تا اين لحظه پرداخت کرده‌اند، در اختيار ملت قرار بدهند.
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟

بايگانی وبلاگ