بهار با ياد دلکش
آمد آمد
با دلجویی
گفتا با من
تنها منشین
برخیز و ببین
گلهای خندان صحرایی را
از صحرا دریاب این زیبایی را
با گوشه گرفتن
درمان نشود غم
برخیز و به پا کن
شوری تو به عالم
تو که عزلت گزیده ای
غم دنیا کشیده ای
ز طبیعت چه دیده ای تو
تو که غمگین نشسته ای
ز جهان دل گسسته ای
به چه مقصد رسیده ای تو
ترانهی «تنها منشين» را هم میتوانيد در اينجا بشنويد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر