۱۳۸۵/۱۲/۲۷

بهار با ياد دلکش



بهار با ياد دلکش


آمد آمد
با دلجویی
گفتا با من
تنها منشین
برخیز و ببین
گلهای خندان صحرایی را
از صحرا دریاب این زیبایی را

با گوشه گرفتن
درمان نشود غم
برخیز و به پا کن
شوری تو به عالم

تو که عزلت گزیده ای
غم دنیا کشیده ای
ز طبیعت چه دیده ای تو

تو که غمگین نشسته ای
ز جهان دل گسسته ای
به چه مقصد رسیده ای تو
ترانه‌ی «تنها منشين» را هم می‌توانيد در اينجا بشنويد!

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ