۱۳۸۵/۱۱/۰۵

از ماست که بر ماست!

چرا بی‌سبب و بدون علت و دليل ديگران را مقصر می‌شناسيم؟ آن روزی که رئيس جمهور ايران دريک سخنرانی سراپا احساسی‌ـ‌غيرعقلانی، در قرچک ورامين گفت:
به ما می‌گويند ممكن است در آينده از مسير صلح‌آميز هسته‌يی دور شويد؛ ما می‌گوييم هر چيزی ممكن است! آيا مسئولين ما در خواب بودند؟
آن روزی که صدر جوان به ايران دعوت شد و شاهانه مورد استقبال و پذيرايی قرار گرفت؛ آيا مسئولين امور در خواب بودند؟
آن روزی که تعدادی از آموزش ديدگان سپاه در بصره بمب می‌گذارند و انگلستان به تلافی، پاسخ را در اهواز می‌دهد؛ آيا مسئولين امور، سياست‌گذاران و برنامه‌ريزان ما می‌توانند اثبات کنند که واقعن بيدار و هوشيار بوده‌اند و آينده را به‌نفع خود [مردم به جهنم] می‌ديدند؟ آيا کسی در مورد انزوای کنونی ايران در منطقه و جهان و قرار گرفتن در برابر دور خطرناک‌تری از تحريم‌ها و تهديدها، ذره‌ای انديشيد؟ در حالی‌که کوچک و بزرگ‌مان، همه می‌دانستيم که با توجه به بنيه و ظرفيت‌های توليدی و اقتصادی‌مان، تحريم يعنی: به آرامی آغاز به مُردن می‌کنيم!

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ