انداختن بار گناهان خويش به گردن ديگران، نوعی فرهنگ است! فرهنگی که آشکارا از بررسی و ريشهيابی خطاها و کم کاریها گريزان است و نمیخواهد تسليم منطقی گردد که در تحليل نهايی، بههيچوجه مطلوب او نيست. يکی از مصداقهای بارز اين سخن، افراد و گروههايی هستند که تحت تأثير شوک انتخابات و نتايج آن، از يکسو اين پديده را بهعنوان رُخدادی بیسابقه وغيرمنتظره ارزيابی میکنند و اما از سوی ديگر، عدم راهيابی نامزد مورد نظر خويش را به مرحله دوم، يا عدم پيروزی هاشمی را در دور دوم، ناشی از عملکرد تحريم گروهی از ايرانيانی میدانند که در انتخابات شرکت نکردهاند.
اصلاحطلبان دولتی اولين گروه سياسی ايرانی بودند که شرکت يا عدم شرکت خود را در انتخابات، موکول به تأييد صلاحيت معين میدانستند. امروز ديگر همه به اين حقيقت واقفاند که معين، چه عدم تأييد صلاحيت میشد و چه نمیشد، در نتايج انتخابات تأثيری نداشت. از اين نظر طغيان کنونی آنان علیه تحريمکنندگان، نه تنها بیمعنی است، بلکه بيشتر نمايش بازی کلاغپر را بخاطر میآورد.
دوستان ما چه راه خود را از تحريمکنندگان جدا سازند و چه نسازند، يک پرسش هنوز بیپاسخ مانده است: اگر شما به سيستم انتخاباتی ايران باور داشتيد و برای نامزدهای خود ذرهای ارزش و اعتبار قائل بوديد، دليل چيست که پس از اثبات تقلب، بجای اعتراض و دفاع از نامزدهای محبوبتان، راه سکوت و خاموشی را در پيش گرفتهايد؟
۱۳۸۴/۰۶/۰۳
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر