از آن پائيز دلانگيزی که حسن روحانی با چهرهی منوّر اتمی خود در مقابل دوربينهای تلويزيونی قرار گرفت و يادآوری کرد که: دولت ايران داوطلبانه چرخه غنیسازی اورانيوم را متوقف میسازد؛ نزديک به دو سالی است که گذشت. بعد 650 روز، بازگشت به نقطه اوّل و برباد دادن آن همه سرمايه و زمان، و مهمتر، راکد ساختن بسياری از امورات ضروری کشور و قرار گرفتن در بورس اخبار منفی جهان؛ بارديگر اثبات همان سخنی است که گفتهام: چرخه هستهای ايران بر مدار خاصی میگردد و نبايد آنرا براساس گردش زمان، آنگونه که سالنامههای ايرانی نشان میدهند، محاسبه نمود.
موضوع پيچيده و سراپا مبهم برنامه هستهای، همراه با اظهارات متناقض و تصاميم نوسانی و به روز شده دولتمردان، مبنی بر ادامه يا متوقف ساختن چرخهی غنی سازی اورانيوم در ايران، بيش از هر چيز به ماجرای مشتاقان کشف راز «کتيبه»، همان شعر زيبا و بيادماندنی «اخوان ثالث» شباهت پيدا کرده است:
کسی راز مرا داند، که از اينسو به آن سويم بگرداند!
و آن راز يعنی، همه شعارهايی که زير پوشش فناوری، و در ارتباط با شکوفايی اقتصادی و صنعتی شدن کشور در جامعه طرح میگرديدند، ناگهان و يکشبه به ابزار عملی ساختن يک رشته گام های سياسیـتضمينی مبدل شدهاند که مهمترين آنها تضمين براى حفظ وضعيت نظام سياسی كنونى در ايران است.
[کل داستان را میتوانيد در اينجا بخوانيد]
۱۳۸۴/۰۵/۱۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر