۱۳۸۴/۰۵/۲۷

نقش فرد

مسئله‌ی نقد و بررسی سيستم‌ها، مديريت‌ها و ديگر مقولاتی که به امور اداره کشور مربوط می‌شوند، موضوعی است خاص، و اما مسائلی که می‌خواهد نقش و موقعيت تک‌تک انسان‌هايی را بررسد که در درون آن سيستم مسئوليت‌های کليدی يا عادی دارند؛ موضوعی است خاص ديگر و جدا. بعنوان مثال، وقتی ما سيستم قضايی ايران را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهيم، اين بدان معنا نيست که همه قضات، دادستان‌ها، داديارها و بازپرس‌ها، انسان‌های بی‌وجدان و غير مسئول‌اند.
اگر می‌بينيد که بلاگرهای معترض، هرازگاهی اعمال غيرانسانی افرادی مانند مرتضوی را مورد نقد و شماتت قرار می‌دهند، به همان نسبت [و شايد هم بيش‌تر] برخورد منطقی امثال آقای جوادی‌نيا، قاضی شعبه 107 دادگاه استان گيلان را که صبح امروز آرش سيگارچی را با قرار کفالت آزاد ساخت، مورد توجه و تشويق‌ قرار خواهند داد. در واقع آنان با اتکا به چنين شيوه‌ای، نشان می‌دهند که برخورد انتقادی‌شان با نظام‌حقوقی‌ـ‌سياسی و شخص ولی‌فقيه، برخوردی شخصی و غرض‌ورزانه نيست.
بحث برسر ديکتاتور توتاليتر و نيازش به افراد غيراخلاقی و بی‌وجدانی امثال فلاحيان، سعيد امامی و سعيد مرتضوی است که از هيچ‌کاری حتا جنايت، ابا ندارند. اصلاح‌طلبان و محافظه‌کارانی که تا امروز متوجه اين مهم نشده‌اند، به قول فردريش فون‌هايک: "هنوز پهنای شکاف بين توتاليتاريسم و رژيم‌های ليبرال، يا فرق اساسی ميان جّو اخلاقی نظام‌های جمع‌گرا و تمدن ذاتا فردگرای غرب را درست درک نکرده‌اند".

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ