۱۳۸۴/۰۴/۲۰

صدا

آيا، صدای تو نيست
که چون نسيم بهاری، به‌هرسوئی می‌وزد.
درختان را از خواب زمستانی بيدار و شريان‌هايم را،
ـ بی‌قرار می‌کند.
آری، صدای توست که سپيده‌دمان
درکوچه‌های محلّه، بآرامی
راه می‌رود
ـ چون نسيم نوازشگر
و عطر گل‌ها را باشبنم می‌آميزد
شبانگاهان برشاخه‌های درختان می‌آويزد
و مثل باران شب‌های بهار
از ناودان‌ها سرازير می‌شود
و هنگامی‌که قلم بدست می‌گيرم
و می‌خواهم از تو بنويسم
کنارم می‌نشيند و برگونه‌ام بوسه می‌زند
شعر: مُحسن بافکر ليالستانی؛ فواره‌ای به ارتفاع ساليانی که زيستم

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ