مهدیه سلیمی، دختر ۱۲ ساله يعقوب سليمی [يکی از فعالين سنديکای کارگران شرکتواحد] از دستگيری خود و برخورد زندانبان با کودکان دستگیر شده به راديو آوای آشنا گفت:
ما خواب بوديم يهو زنگ زدند، مادر گفت بله کيه؛ کسی که پشت در بود گفت خانم سليمی يک لحظه بيايد دم در. آنقدر که عجله داشتند حتا اجازه ندادند مادر روسری خود را سر کند. تا مادر در را باز کردند ريختند توی خانه. ما با دختر آقای ضيا خوابيده بوديم آمدند تو و پتو را از روی ما برداشتند و با پا و دست همش ما را ميزدند. بعد گفتند بريد سوار ميني بوس بشيد. وقتی خواستيم سوار مينی بوس شويم خانم رضوی ميخواست مانتو بچهاش را توی ماشين بگذارد آنقدر آنها را زدند و حتی با پوتينهایشان زدند به قلبشون که هنوز جای کبودیها روی مادرم هست. رفتم آنجا (توی مينی بوس) چوبی دستشان بود. رفتند اسپری آوردند ميخواستند بغل دهان خواهرم بزنند. يادمه که حتی بغل چشم خواهرم زدند. وقتی رفتيم بازداشتگاه گفتند خانم بفرمائيد آنجا . اينجا اصلا بهداشتی نبود و سرد بود. گفتيم پتو بدهيد گفتند پتو نداريم ماموريم و معذور. ديگه خيلی ما را کتک زدند. گفتيم ناهار بياريد رفتند ته مانده غذای خودشان را آوردند.
الان نمیدانم مادرم کجاست. میگفتند میخواهند ببرند اطلاعات. ...
منبع: سايت گزارشگران
۱۳۸۴/۱۱/۱۰
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر