۱۳۸۴/۱۰/۳۰

من بيم داشتم!

محمود مشرف تهرانی (م.آزاد) که غزل‌های جان‌دارش هميشه شورانگيز بوده‌اند و دل‌انگيز؛ مثل همان پرنده‌ی خاموش و کاغذی‌اش، لب‌هايش را بست و به زمستان پيوست. وی، اگرچه از مدت‌ها پيش و بارها: « گفت فريادزنان اين همه نيست»؛ ولی آن «نيست» تنها در روز گذشته جامه حقيقت به‌تن نمود و م.آزاد، برای هميشه، دوست‌دارن ادب و فرهنگ ايران زمين را ترک کرد و ديگر، در ميان ما نيست!

مثل پرنده‌ای که در او شور مُردن است
مثل شکوفه‌ای که در او شور ريختن
مثل همين پرندۀ خاموش و کاغذی
آنجا نشسته بود.
من بيم داشتم که بگويم
شکوفه‌ها از کاغذند
من بيم داشتم که بگويم
اتاق من
خاموش و کاغذی است
باران پشت پنجره
باران نيست.
من بيم داشتم که شبی
موريانه‌ها
بيداد کرده باشند!

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ