يکی از مفاهيمِ مهمیِ که مدرنيته با خود آورد، مفهوم «بشريت» است. پيش از آن مفهوم «انسان» و «انسانيت» محدود به حوزههای فرهنگیـقومی بود، يعنی کم و بيش هر قوم و قبيلهای فرهنگ خود را مصداق «انسانيت» میديد و بقيه را کم و بيش بيرون از اين مصداق میدانست.... ولی امروزه درهای ذهنها به روی عالم و فرهنگها گشوده شده است و بر آنايم که فرهنگهای بسيار وجود دارد که فرهنگِ ما يکی از صورتهای آن است.
در واقع، هرگاه، برای مثال، سخن از «فرهنگِ اسلامی» به ميان میآيد، اين يک مفهوم امروزين از معنایِ «اسلام» است. در گذشته اسلام به معنای امروزی «فرهنگ» دانسته نمیشد. ... روزگاری که فرهنگها دنياهای بسته بودند، ما يک «دارالاسلام» داشتيم و يک «دارالکفر». بيرون از خود را طور ديگری نگاه میکرديم و طرد میکرديم يا با آن میجنگيديم و اگر نمیتوانستيم ناديدهاش میگرفتيم. ولی امروزه با گشودهشدن درها به روی همديگر نمیتوان به «دارالاسلام» و «دارالکفر» با آن نگاه گذشته نگريست.
داريوش آشوری ـ برگرفته از کتاب: سنت، مدرنيته، پست مدرن
۱۳۸۵/۰۶/۳۰
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر