۱۳۸۴/۱۱/۲۹

انقلاب فتوايی

بيست و هشت سال پيش در چنين روزی (29 بهمن سال 56 )، به‌اتفاق ديگر همکارانم، نهار را در خانه‌ای مهمان بوديم. اخبار ساعت يک بعد ازظهر که شروع شد، ناخواسته همه‌ی نفس‌ها در سينه محبوس و چشم‌ها به راديو دوخته شدند.
گوينده بعد از خواندن يکی ـ دور خبر گفت: گروهی از عوامل بيگانه بی‌توجه به اخطار پليس، در شهر تبريز اقدام به راهپيمايی کرده‌اند. خرابکاران، تعدادی از مؤسسات دولتی و بانک‌ها را به آتش کشيدند. پليس، برای متفرق کردن آنان ناچار به تيراندازی گرديد و در اين حادثه چند نفری مجروح شدند.
بعد از پايان خبر، با دقت، بحثی را که همکارانم در مورد آينده ايران راه انداخته بودند گوش می‌کردم. منی که هميشه در اين‌گونه مجالس ‌ـ‌مثال پرندگان خوش‌الحانی که آوازخوان انقلاب‌اند، چهچه می‌زدم؛ نمی‌دانم چرا آن‌روز دهانم باز نمی‌شد و بيش‌تر می‌خواستم شنونده باشم. حس عجيبی داشتم که تا آن‌زمان سابقه نداشت. با اين وجود تسليم اصرار دوستانی که می‌خواستند نظر مرا هم بدانند، گشتم. اما، فقط می‌توانستم يکی‌ـ‌دو جمله بگويم:
بی‌شک شش‌ـ‌هفت ماه ديگر شاهد انقلاب و سرنگونی شاه در ايران خواهيم بود. دوست‌داران انقلاب می‌توانند از همين لحظه خودشان را برای استقبال آماده کنند. اما، انقلابی که با فتوا شعله‌ور و پيروز گردد، با همان فتوا هم سوزنده، مخرب و خانمان برانداز خواهد شد!

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ