بحران دورنی عراق وقتی به اوج رسيد، صدام راهی جز انتقال آنها به بيرون مرزها نداشت. در نتيجه به کويت يورش برد. اما غافل از اين محاسبه که وقتی مرزها باز و خروج بهآسانی مقدور و ميسرند، به همان نسبت راه ورود به داخل کشور نيز هموار است. وقتی مرزهای ميان سياست داخلی و خارجی، ميان حريم ملی و بينالمللی شکسته و محو میگردند؛ انتقال بحران به درون جامعه جهانی، کنشی است طبيعی و حل آن توسط جامعه بينالمللی، واکنشی است عقلايی.
1 ـ اما حوادث تاريخی به همان صورتی تکرار نخواهند نشد که توسط صدام رقم خورد. بشار اسد تجربه تازهای را در اختيار ما میگذارد که با سرريز بخاک (سفارت) دو کشور نروژ و دانمارک، میخواهد بحران داخلی را به جامعه جهانی انتقال دهد.
2 ـ بعد از گذشت بيست و هفت سال، برای اولين بار سوريه در شرايط و موقعيتی قرار گرفته که بجای قربانی کردن ايران، اکنون میتواند سپر بلای ايران گردد. سياستمداران ايرانی اگر شامهای قوی داشته باشند، از مدتها پيش بايد بو فضای بحرانی را حس میکردند.
3 ـ متأسفانه اهرم سياست در دستان افرادی قرار گرفتهاند که بخاطر منافع لحظهای تجارت توريست و برنامهريزی تورهای زيارتی به شام، حاضرند ملک و ملت را به آنی قربانی سازد. بههمين دليل بعد از گذشت چند روز از حادثه سوريه، پاسداران ما به تبعيت از شام، کوکتلمولوتف در دست گرفته و در جلوی سفارتخانهها ظاهر شدند.
آيا بارديگر ما قربانی منافع و سياستهای دولت سوريه خواهيم شد؟ پاسخ را در آينه زمان بهبينيد!
۱۳۸۴/۱۱/۱۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر