۱۳۸۴/۰۳/۰۹

رأی قلـندری

از همان دوران نوجوانی که برای اولين بار با افکار و اشعار طاهره، معروف به قرة العين آشنايی يافتم، تا لحظه حاضر، و در هر نقطه ای از خاک اين جهان، وقتی که سخن ها و درد دل ها هم چنان بر محور حقوق از دست رفته زنان ايرانی می چرخد، ناخواسته و بی مهابا، به ياد آن شير زن دانای ايرانی می افتم.
کسی که جُرعه ای از آن جويبار طبع لطيف و انسانی اش بنوشد، دست کم در می يابد که در هر زمانه ای، به مقضای شرايط، بايد حرف آخر را گفت. چنان که او، در وقت خود با ترک حجاب، حرف آخر را زد: که عدالت، آزادی و حقوق زنان، از همديگر تفکيک ناپذيرند. کار قرةالعين، درس بزرگی است برای زنان ما و اگر چنين نمی کرد، هرگز نمی توانست اين همه تحسين و ستايش دوست و دشمن را برانگيزاند. هرگز نمی توانست در جايگاهی قرار بگيرد که او را مادر زنان مُدرن امروز ايران به نامند.
می گويند ناصرالدين شاه، بعد از چند بار پيام فرستادن، سرانجام يکی از معتمدين خود را به نزد طاهره می فرستد و پيشنهاد می کند که اگر دست از این بازی ها برداری، رسمن از تو خواستگاری خواهم کرد. قرةالعين، در پاسخ به تقاضای شاه، دو بيتی زير را می فرستد که:

تو و آن مُلک و جای و سکندری
من و اين رسم و رأی قلندری
اگرش نکوست، تو در خوری
و گر بد است، مرا سزا

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ