۱۳۸۴/۱۲/۰۶
جعل تاريخ و واقعيت
هدف از اين اشاره، نه نقد ديدگاه رهبر انقلاب اسلامی بلکه، پاسخگويی به يک پرسش کليدی است. آيا افشای جنايات زرقاویها و بنلادنها، بمعنای شکست اسلام است؟ اگر کسی بگويد که بخشی از جامعه عربی و گروههای سنی مذهب، تعمدا و با اتکا به همين جنايات، میخواهند خود را از بنبست کنونی رهايی دهند؛ آيا خيانت به اسلام و جامعه اسلامی کرده است؟ اگر پاسخ منفی است، پس همه مسئولين رسانههای عربی زبان ايرانی مجبورند توضيح دهند که هدف از اتهامزنیهای بیمورد و جعل اخبار حوادث عراق، براساس کدام منطق و دليل است؟ اين گروه، واقعا مدافع کدام تفکر و منافع کدام بخش از مردم را تأمين و نمايندگی میکند؟
بمبگذاری و تخريب حرم سامره، برگرفته از فکر و اعتقادی است که از زمان احمد بن حنبل (241 هـ ـ 162 هـ) بنيان گذاشته شده و امروز بنيادگرايان سنی مذهب، راه و شيوه او را برگزيدهاند و مطابق تعابير و تفاسير او، اعمال جنايتکاران خويش را عليه مسلمانان و غيرمسلمانان توجيه میکنند. اين نوع جنايت ريشه تاريخی دارد و يک نمونه بارز آن، قتلعام شعيان عراق در سال 1800 ميلادی بدست فرقه وهابی [نياکان بنلادن] مذهب بود. آيا در آن زمان نيز آمريکايیها در خاک عراق حضور داشتند و توطئه کردند؟
آينه چون شکل تو بنمود راست
خود شکن و آينه شکستن خطاست!
۱۳۸۴/۱۱/۲۹
انقلاب فتوايی
گوينده بعد از خواندن يکی ـ دور خبر گفت: گروهی از عوامل بيگانه بیتوجه به اخطار پليس، در شهر تبريز اقدام به راهپيمايی کردهاند. خرابکاران، تعدادی از مؤسسات دولتی و بانکها را به آتش کشيدند. پليس، برای متفرق کردن آنان ناچار به تيراندازی گرديد و در اين حادثه چند نفری مجروح شدند.
بعد از پايان خبر، با دقت، بحثی را که همکارانم در مورد آينده ايران راه انداخته بودند گوش میکردم. منی که هميشه در اينگونه مجالس ـمثال پرندگان خوشالحانی که آوازخوان انقلاباند، چهچه میزدم؛ نمیدانم چرا آنروز دهانم باز نمیشد و بيشتر میخواستم شنونده باشم. حس عجيبی داشتم که تا آنزمان سابقه نداشت. با اين وجود تسليم اصرار دوستانی که میخواستند نظر مرا هم بدانند، گشتم. اما، فقط میتوانستم يکیـدو جمله بگويم:
بیشک ششـهفت ماه ديگر شاهد انقلاب و سرنگونی شاه در ايران خواهيم بود. دوستداران انقلاب میتوانند از همين لحظه خودشان را برای استقبال آماده کنند. اما، انقلابی که با فتوا شعلهور و پيروز گردد، با همان فتوا هم سوزنده، مخرب و خانمان برانداز خواهد شد!
۱۳۸۴/۱۱/۲۶
رُک و راست
وقتی همه دنيا به سلاحهای هستهای مسلح هستند، طبيعتاً در مقام مقابله به مثل بايد بتوان از اين سلاحها استفاده كرد، اما اين مهم است كه در چه راهی استفاده شود.
ولی فعلاً جمهوری اسلامی ايران، قصد استفاده صلحآميز از انرژی هستهای را دارد و در اين راه دولت و ملت قطعاً مقاومت خواهند كرد و با همين مقاومت است كه نظام ما پايدار مانده است.
اصل خبر را اينجا بخوانيد.
۱۳۸۴/۱۱/۲۵
ساقی
ای ساقی آرامم كن .. ديوانه ام رامم كن
گمگشتهای در خويشم .. ساقی تو پيدايم كن
پُر کن پيالهام را .. با ناز و صد کرشمه
اين لحظهها را درياب .. ناپخته و خامم کن
بگذار از لبانت ... شهدی ديگر بنوشم
آغوش گرم بگشای ... با بوسه سيرابم کن
من مستم امشب ساقی... عمری نمانده باقی
در واپسين دقايق... ساقی تو عريانم کن
ای ساقی آرامم كن .. ديوانه ام رامم كن
گمگشتهای در خويشم .. ساقی تو پيدايم كن
۱۳۸۴/۱۱/۲۴
زندگی آری؛ جنگ نه!
سخنانی که واژهها و مقولات عام را از بار معنايی خويش تُهی میکرد ـچه دانسته و آگاهانه و چه ندانسته؛ هرچند بهسهم خود کجفهمی را در جامعه رواج میدادند ولی، ضرر و زيانی را متوجه مردم و جامعه نمیساختند. اما وقتی، راهپيمايی بيست و دوم بهمن را، که از قبل تدارک و سازماندهی شده بود، میخواهند به نام رفراندوم هستهای به مردم غالب کنند؛ معنايش آن است که مردم به زندگی نه گفتهاند و به جنگ و تخريب و تيرهروزی، رأی آری دادهاند!
بديهی است که مردم ما، هميشه و در هر شرايطی به زندگی، صلح و عشق رأی آری دادهاند. فردا هم که روز والنتاين (Valentine's Day) و روز عشق و مهرورزی است، با نمايشی از هدايا ـحتا يک شاخهی گلـ رفراندوم عشق به انسان و زندگی را به نمايش بگذاریم. و از اينطریق به جهانيان بفهمانيم که: زندگی آری؛ جنگ نه!
۱۳۸۴/۱۱/۲۱
معما
بعد از گذشت بيست و هفت سال از انقلاب، سرانجام از دل يک نظام توتاليتاريسم، دولتی شکل گرفت که کم و بيش، معنا و مفهوم «دولت پادگانی» را میرساند. نيروهای شبهنظامی بسيج [که خود ترکيبی است از نيروهای دهقانانـحاشيهنشينان] همراه و زير رهبری و قدرت سپاهپاسداران؛ اکنون تصميم گرفتهاند تا در سياست، دخالتی مستقيم داشته باشند.
احمدینژاد مولود شرايط و رويدادهايی است که نظام توتاليتاريسم، دير يا زود، او و امثال او را به صحنههای سياست پرتاب میکرد. در کشوری که احزاب و جوامعمدنی نقش و کنترلی ندارند، ظهور چنين پديدهای [حال از طريق کودتا يا سازماندهی انتخابات] شگفتانگيز نيست. اما مسئله مهمتر، دانستن پاسخ پرسشی است که آيا اين فرزند برومند و پيرو ولايت، میخواهد ولی فقيه را از سر راه جارو کند؟ معمايی که گروهی از دستاندرکاران نظام را بهفکر و چارهانديشی واداشته است: که چه شد بعد از گذشت آن همه سالها هزينه نمودن و ساختن و پرداختن و تبليغ کردن؛ «امت ناب محمدی» ذوب در ولايت، ناگهان خود را تا سطح «امت احمدینژاد» تنزل دادهاند؟
۱۳۸۴/۱۱/۱۹
عاشورا
صفويان که برای اولين بار در تاريخ ايران، مذهب شيعه را بعنوان ابزاری سياسی در خدمت به قدرت بکار گرفته بودند، دين و دولت را در هم ادغام کرده و از اينطريق بستر تجديدنظر در فقه شيعهای و راه حضور و نفوذ روحانيان را به دربار آماده نمودند. اما آن ائتلاف، تجديدنظر و بهرهگيری از ابزاری که گريه و زاری را جانشين منطق و فکر کرده بود؛ سرانجام به نتايجی منجر شد که صفويان، نه تنها خود و ملت بیدفاع را قربانی چنين سياستی نمودند، بلکه کشور را در حساسترين لحظات تاريخی ويرانه و ثروتهای ملی را يکجا به باد نيستی و فنا دادند.
آيا ما بارديگر وارد آن سيکل تاريخی شدهايم؟ شيوهای که حکومت با هدايت سينهزنان بطرف سفارتخانههای خارجی برگزيده است؟
در همين زمينه:
پيام عاشورا ـ 1
پيام عاشورا ـ 2
۱۳۸۴/۱۱/۱۸
بازی کاريکاتور
1 ـ اما حوادث تاريخی به همان صورتی تکرار نخواهند نشد که توسط صدام رقم خورد. بشار اسد تجربه تازهای را در اختيار ما میگذارد که با سرريز بخاک (سفارت) دو کشور نروژ و دانمارک، میخواهد بحران داخلی را به جامعه جهانی انتقال دهد.
2 ـ بعد از گذشت بيست و هفت سال، برای اولين بار سوريه در شرايط و موقعيتی قرار گرفته که بجای قربانی کردن ايران، اکنون میتواند سپر بلای ايران گردد. سياستمداران ايرانی اگر شامهای قوی داشته باشند، از مدتها پيش بايد بو فضای بحرانی را حس میکردند.
3 ـ متأسفانه اهرم سياست در دستان افرادی قرار گرفتهاند که بخاطر منافع لحظهای تجارت توريست و برنامهريزی تورهای زيارتی به شام، حاضرند ملک و ملت را به آنی قربانی سازد. بههمين دليل بعد از گذشت چند روز از حادثه سوريه، پاسداران ما به تبعيت از شام، کوکتلمولوتف در دست گرفته و در جلوی سفارتخانهها ظاهر شدند.
آيا بارديگر ما قربانی منافع و سياستهای دولت سوريه خواهيم شد؟ پاسخ را در آينه زمان بهبينيد!
مبارزه با سانسور
همه میدانیم که در اکثر کارتهای اینترنتی موجود در بازار، عبارات Women سانسور میشود. یعنی حتا در موتورهای جستجویی مثل گوگل هم امکان جستجو به دنبال این عبارت وجود ندارد. این مساله به نظر ما غیرعقلانی و اشتباه است و به همین دلیل تصمیم گرفتهایم آن را پیگیری کنیم. این صفحه، مختص پیگیری این جریان است.
انجمن بدون مرز
۱۳۸۴/۱۱/۱۶
توضيح و پوزش!
اما از نيمهشب گذشته که (Blogger) غيرفعال شده بود، گويا اتفاقی نيز رُخ داد و اکنون، با فعال کردن کامنتها در صفحه ياهو، خود وبلاگ هم بطور اتوماتيک پينگ میگردد. اين نکته را دقايقی پيش متوجه شدم و بههمين دليل از کليهی بازديدکنندگان اين صفحه عذر میخواهم.
ميان دو وضعيت پينگ دروغين و کامنتهای هرز، بنظرم راه حل منطقی، چشمپوشی از کنترل کامنتها و بازگشت به وضعيت اوليه است. اما در آغاز اين بازگشت، خواهشی از مهربانان هرزنويس دارم، اميدوارم ستيز و اختلاف خودشان را با ديگران، دوباره به اين صفحه انتقال ندهند. پيشاپيش بنويسم، از توجهای که مبذول میداريد بینهايت سپاسگزارم!
پ.ن: نوشته حاضر را پينگ نمیکنم تا شايد حداقل جبرانی برای شرمندگی امروز باشد.
۱۳۸۴/۱۱/۱۵
نگاه يک روزنامهنگار
چرا بايد ارزشهای خودمان را بخاطر ديگران عوض کنيم؟ پدران ما برای بدست آوردن اين آزادی بيان جنگيدند و کشته شدهاند، زمانیکه در مطبوعات ما، کاريکاتورهايی از عيسی مسيح، پاپ اعظم و سران مملکتی پر است؛ در برنامههای تلويريونی يا در کتابها، اساس مسحيت در آزادی کامل زير سئوال ميرود؛ چرا بايد در مورد اسلام، استثناء داشته باشيم؟ چون دههزار مجاهد انتحاری آماده بمبگذاری در متروهای اروپا دارند؟ مگر هنگامی که سران کشورهای اسلامی به اروپا می آيند، ما اجبارشان میکنيم که مشروب بنوشند که آنها وادارمان میکنند که حتما حجاب داشته باشيم؟ وقتی زنان مسيحی در ايران به اجبار بايد پوشش اسلامی داشته باشند، چرا زنان مسلمان در اروپا، ممنوعالحجاب نباشند؟ اگر همينطور پيش برويم، ديگر در مملکت خودمان هم زنان بايد حجاب داشته باشند، چون همسایه مسلمان ما به گناه می افتد. در رستوران نبايد مشروب بنوشيم، چون در ميز بغلی يک مسلمان نشسته و احساسش جريحهدار میگردد. مگر کشورهای مسيحی از مسلمانان ميخواهند که قوانين مسيح را رعايت کنند، مثلن که زنان برابر با مردان، ارث ببرند؟ و ...
۱۳۸۴/۱۱/۱۳
ره گم کرده را دريابيد!
۱۳۸۴/۱۱/۱۲
نقطه مبهم و تاريک
پاسخ به اين پرسش، تجربه ارزشمندی است برای ايرانيانی که از دريچه نگاه ناسيوناليسم، تمامی گفتارها و دلايل دولتهای غربی ـبه خصوص نمايندگان دولت آمريکاـ را ناديده میگرفتند و با ارائه تحليلهای تقليلگرايانه، آن سخنان را غرضورزانه، اتهامات دروغين و ناشی از خلق و خوی قدرت برتری که چشم به چاههای نفت ايران دوختهاست، میدانستند.
همه کسانی که پروندههای اتمی ايران را دنبال کرده باشند، اين نکته را هم میدانند که نمايندگان دولت آمريکا، بارها گفته بودند ما اسنادی را در اختيار داريم که در شرايطهای ضروری و اضطراری، يکی يکی رو خواهيم کرد. در نشست لندن، گويا اسنادی ارائه گرديد که جای هرگونه شک و ترديدی را برطرف نمود.
حال پرسش کليدی آن است که چرا دولت آمريکا چنين اسنادی را پيش از آن نشست رو نکرد؟ تا آنجايی که میشود حدس زد، دو علت عمده و اساسی موجب چنين رفتاری گرديد:
نخست، دولتمردان چين و روسيه، جدا از منافع اقتصادی، تجاری و رقابتی، اوضاع و احوال را از همان دريچهای میديدند که ايرانيان تبليغ میکردند. گذشت زمان و رودررويی با مسائل و لمس واقعيتها، بستر مناسبی را برای آنها گشود، که آمادگی بيشتری را برای پذيرش چنين اسنادی نشان دهند؛
دوم، همين گذشت زمان فرصت ارزشمندی بود تا بارديگر اثبات گردد که دولتمردان ايرانی بههيچوجه قابل اعتماد و اطمينان نيستند. در شرايطهای مختلف و مناسب، طرف مذاکره را دور میزنند، روند مذاکره را به بنبست میکشانند و با اين تاکتيک، برای خود زمان بيشتری میخرند تا به هدف نهايی برسند.