۱۳۸۷/۰۷/۰۹

دلم هوای تو کرد!

استخر و شيطان‌کوه لاهيجان
هر زمان مثل اين روزها که ده‌ـ‌دوازده پُست آخر را در بستر بيماری نوشته‌ام، دلم حسابی بی‌قرار و هوايی می‌شود. حالا هم همين‌طورست، دلم هوای تو کرد. هوای ديدن تو! هوای خاک و خاطره‌ها، هوای ديدن ده‌ها نهال‌ آرزوی بی‌برگ و باری که در روزگار جوانی، در روزهای غم، در روزهای شاد، در روزهايی که خطر بود و طپش تند قلب‌ها؛ با اشک‌های شوق و شور، يک‌به‌يک و با دست‌های لرزان، در زمين‌ات کاشتم و در دفتر خاطره‌ات نوشتم.

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ