بهمن محصص هنرمند شهير ايرانی در بازگشت به کشور، همهی آثارش را يکجا خرد و سوزاند و ذوب کرد. اصل خبر را میتوانيد در وبلاگ شانای بخوانيد. داود پنهانی در اين زمينه مینويسد:
من دليل انجام چنين كاری را از سوی محصص نمیدانم، اما پيش از اين شنيده و خوانده بودم كه برخی نويسندگان وجود داشتهاند كه در شرايط روحی خاصی آثار خود را از بين بردهاند. هر چه هست خبر مورد نظر بد جوري ناراحتم كرده است. خب البته از ملتي كه اين روزها تمام فكر و ذكرش شده پيدا كردن يك سی دی، چندان نمیتوان انتظار داشت كه مثلا محصص را بشناسند و قدر كارهای او را بدانند. براي اين ملت در حال حاضر پيدا كردن آن سی دی از نان شب هم واجبتر شده است. پس شايد اگر از اين زاويه به موضوع نگاه كنيم به جای ناراحتی بتوانيم به عظمت كار محصص بهتر پی ببريم.عملی در جهت نفی تمام گذشته هنری خود در خاكی كه مدتهاست كه خاك نيست. خاكی در خور كيفر. و چه كيفری بالاتر و والاتر از اين كه هنرمندی در قد و قواره محصص تمامی آثار خود را كه روزی در اين خاك به وجود آورده بود از بين ببرد.حالا بهتر به نتيجه اخلاقی داستان كيفر آتش اثر الياس كانتی پی میبرم. آنجا كه قهرمان داستان در كتابخانه خويش آتش میزند و خود را ميان شعلههای سوزان كتابها رها میكند.عملی اين گونه در جهت محو گذشته، به معنای محو خاطره از خاطر ناساز جماعتی است كه مدتهاست در مسير زوال پيش میرود. ملتی كه پيدا كردن يك سی دی برای او به با ارزش ترين كار ممكن تبديل شده باشد، مستوجب چه عقوبتی است. راستی اثر هنری به چه درد اين ديار میخورد؟
۱۳۸۵/۰۸/۱۲
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر