۱۳۸۵/۰۸/۱۴

اعــدام

صدام حسين، رهبر پيشين عراق، به اعدام با طناب دار محکوم شد. چنين تصميمی چقدر و تا کجا می‌تواند پاسخی برای درمان دردهای مردم باشد؟
مرگ صدام بدعت نيست، بل‌که تأييد و تقويت سنت کهنه و گران‌جان عربی است! اگر در شصت‌ـ‌هفتاد سال گذشته، هر کودتاگری در عراق، عليه مخالف خود دست به کشتار می‌زد، قاتل و مقتول، هر دو از يک جنس بودند و هيچ‌يک از آنان هم ادعايی نداشتند مثل امروز، که می‌خواهند عراق را الگويی برای خاورميانه بسازند. اگر می‌بينيد که همه جنايت‌کاران به آن سرزمين هجوم آورده‌اند و شب و روز از مردم طُعمه می‌گيرند، تنها به اين دليل است که به مردم عرب ثابت کنند که عراق نه تنها تغييری نکرده، بل‌که سايه مرگ در آن‌جا، سنگين‌تر و خونين‌تر از ايام گذشته شده است. وانگهی، گروهی از هم اکنون خود را برای تشييع جنازه‌ای با شکوه آماده نمودند تا آن‌ها نيز به مردم بگويند که آنچه را قبلاً نوشته‌ايم و يا در رسانه‌ها فرياد کشيده‌ايم، بی‌سبب و دروغ نبودند.
اگر می‌خواهيم با فرهنگ بت پرستی و نژاد پرستی عربی، با ناسيوناليسم کور و يهودی ستيزی‌های سنتی که ريشه در قهر تاريخ قومی دارند، به مبارزه برخيزيم و پايه يک فرهنگ تساهل و مسالمت جويانه را در عراق و منطقه بنيان نهيم؛ مجبوريم صدام را زنده نگاهداريم. برای تقويت حافظه‌ی تاريخی مردم عرب و حتا ايرانی‌ها و ترک‌ها، صدام بايد در تيررس نگاه عمومی و در پشت ويترين جامعه قرار بگيرد که از اين طريق، نه تنها بذر جنبش بحث، استدلال و قضاوت و منافع و انتخاب، در بين تمامی اقشار و طبقات مختلف اجتماعی پاشيده می‌شوند، بل‌که نتايج ناشی از آن، بسهم خود مهم‌ترين فضای عقلانی و منطقی را برای تغيير ذهنيتی که در طول تاريخ شکل گرفته‌اند، مهيا می‌سازد.
ادامه مطلب...>

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ