چند سالیست که جشن هالووين در کشور آلمان رواج و رسميت يافته است.
من کاری به ريشه مذهبی و بهربرداریهای اقتصادی و ديگر عواملی که موجب فراگيری اين جشن شد ندارم. اما در اين چند سال، سعی میکنم هرطوری شده، عصر سیويکم اکتبر [مثل امروز] در خانه باشم. تا همين لحظه بيش از ده گروه مختلف از کودکان محله ما و محلات ديگر، زنگ خانه را زدند و من با بستههای مختلف شکلات به استقبالشان رفتم تا به اختيار و سليقهشان، يکی را انتخاب کنند.
ياد روزهای دوران کودکیام افتادم که مادرم سمنو میپخت. در شهر ما رسم بود وقتی بهخانهای سمنو میبُردی، صاحبخانه سکهای در بشقاب میگذاشت. سکههای جمعآوری شده متعلق بهکسی بود که بشقاب سمنوها را به خانههای مختلف میبرد. نمیدانيد چقدر سخت و کُشنده بود وقتی میديدی صاحبان بعضی خانهها حاضر نيستند یک سکه يکريالی ناقابل را، برای دلخوشی کودکی در بشقاب بگذارند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر