۱۳۸۴/۱۲/۱۰

ديگر بس است!

هم‌زمان با نزديک شدن نشست شورای حکام در هفته آينده، زبان ديپلماسی دولت ايران نيز نرم و ملايم شده است. انتخاب زبان و کشوری که بايد طرف اصلی مذاکره دولت ايران قرار بگيرد، دو گزينه مهم و غيرقابل تفکيکی هستند برای ملت‌ـ‌دولتی که می‌خواهد با اهدافی صلح‌آميز، فن‌آوری هسته‌ای را دنبال کند. اما نرمش ناگهانی و تاکتيکی حکومت ـ‌که تا چند روز پيش هوای ديگری برسر داشت و رفراندوم خيابانی(!؟) به‌راه انداخته بود‌ـ متأسفانه، پيش از اين‌که نشانه‌ی واقع‌بينی، خردمندی و آينده‌نگری باشند، بيش‌تر به معنای اجبار، ناتوانی و تسليم در برابر فشارهای جهانی است. از اين منظر اعتماد برانگيز نيست و نمی‌تواند توازن نيروها را در شورای حکام، بنفع ايران تغيير دهد.
اگر فن‌آوری هسته‌ای نياز مبرم کشور است [که هست]؛ و اگر قرارست ما در برابر واقعيت‌ها تسليم گرديم [چون ناچاريم]؛ پس چرا راه منطقی و کم هزينه‌ای را انتخاب نمی‌کنيم؟ چرا بجای توسل به انديشه، منطق و واقع‌بينی، به شعارهای بی‌معنی و توخالی پناه برده‌ايم؟ چه کسی مقوله فن‌آوری را در زرورق ايدئولوژيک پيچيد و موفق شد، تا ما دومی و ادامه‌دهندگان راه آنان باشيم؟
وانگهی، دولت ايران از سر غرور و ندانم‌کاری‌ها، بيش‌تر از پولی را که برای ساختن دو نيروگاه مجهز هسته‌ای نياز بودند، تا همين لحظه خرج باد و هوا کرده است، و بی‌آن‌که بتواند اولين نيروگاهی را که می‌بايست بيست سال پيش راه‌اندازی می‌شد، آماده سازد. آيا وقت آن نرسيده است که گردانندگان اصلی حکومت، در عوض برباد دادن ثروت‌های ملی، آن را خرج مردم نيازمند ايران سازند؟ مسئولين امور اگر ريگی در کفش و ترسی از هوشياری و بيداری مردم ندارند، بجای شعارهای آتشين، کل ليست هزينه‌هايی را [اعم از تماس‌های تلفنی، سفرهای خارجی، اضافه پرداخت‌ها در بازار آزاد و باج‌دهی و غيره] که تا اين لحظه پرداخت کرده‌اند، در اختيار ملت قرار بدهند.
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ