۱۳۸۴/۱۲/۲۰

حقوق‌های این زمونه!

دیروز تو تاکسی آقایی داشت برای راننده درد دل می کرد که حواله لاستیک دارد و می خواهد بفروشد. گفت جای حقوقش بهش داده اند. من فقط گوش می کردم. درباره حواله های دیگری هم حرف زدند، مثل بلیط تله کابین توچال، که همه یا جای حقوق بود و یا جای پاداش. فکر می کردم درباره یک دنیای دیگر حرف می زنند. امروز وقتی رفتم پیش ناشرم که حق الزحمه ترجمه کتابی را بگیرم، پس از مقدمه ای طولانی درباره این که اوضاع نشر خراب است و پولی در بساط نیست، وقتی با اشاره به چند ردیف کتابی که گوشه ای چیده بود گفت، "پول بهتون نمی تونم بدم، عوضش 150 جلد از کتابای خودتونو می دم،" چشمم روی کتاب ها ثابت ماند. ناشرعزیز دستپاچه گفت، "طوری شده؟ ناراحت شدین؟" گفتم، "نه. تو این فکر بودم که اگر دانشگاه هم پول نداشته باشه و بخواد این دفعه بجای حقوق بهم 12-10 تا دانشجو بده چکار کنم!"
فيروزه مهاجر ـ نشريه اينترنتی زنستان

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ