وقتی ميزانالحراره سياسی درون جامعه، وضعيت التهابآور و به مفهوم واقعی متشنج را نشان میدهد. يعنی ورود به فازی تازه و شرايطی که ملت متعارض عملکرد غلط دولت است و هر دو، عليه يکديگر صفآرائی کردهاند؛ در چنين شرايطی تنها دولتمردان نيستند که مرتکب خبط و خطاء میگردند، بلکه واکنش های مردم نيز عصبی، خشن و شتاب زدهاند.
اگر التهاب به حد نهايی شدت خود برسد که حکومت به خشونت و سرکوب متوسل گردد، مردم نيز در پاسخ، به تخريب و ضربهزدن روی خواهند آورد. در اين تقابل، آنچهکه نابود میشوند، ثروتهای ملی و معنوی است؛ آنچه باقی میماند فقر و فاقه و فاقعهاند؛ و مهمتر، آنچه مورد کم توجهی قرار میگيرند، سرنوشت آيندگان و کودکانی است که در مخالفت با اين درگيریها، نمیتوانند تأثيرگذار باشند.
شبهای پاريس به سهم خود بستر مناسبی را آماده میسازد تا درباره معنا، مفهوم و نقش دولتهای مُدرن بيشتر بیانديشيم. دولتها را نيز وامیدارد تا به آتش زير خاکستر جامعه خود توجه کنند که مبادا همين فردا، شعلهور گردند. اما مهمتر از همه، شبهای پاريس حقيقت تلخی را باز میتاباند که زندگی و حضوری ساده در يک مکان، علت و عاملی برای تغيير ذهنيت انسانها نيست. حافظه تاريخی، هميشه با مدنيت پيوند خورده و ارتباط میيابد!
۱۳۸۴/۰۸/۱۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر