۱۳۸۷/۰۵/۲۱

اصل را دريابيم!

مجسمه‌ی شير و خورشيد و شمشير، بعد از سی سال غيبت، دوبارۀ [و البته بدون خورشيد] باز گشتند و برجايگاه تاريخی خود يعنی بر سر درِ مجلس شورای ملی ايران قرار گرفتند.
اين رفتن‌ها و برگشتن‌های ناقص، نه تنها يادآور و نشان‌گر قصه‌های تلخ تاريخی و سيکل‌وار ما ايرانيان است، بل و به‌سهم خود، بيان‌گر اغتشاشات ذهنی ما نيز هست. همه‌ی رفتارها و اعمال تاريخی‌ای که فرجام‌شان به دفع يا جذب منجر گرديد، پيش از اين‌که بنيان‌های نظری و تئوريک داشته باشند، بيش‌تر، تحت تأثير روحيات و احساسات عمومی [و البته لحظه‌ای] قرار داشتند، و از اين طريق، می‌خواستند پاسخگوی نوستالوژيک حاکم بر فضای جامعه باشند.
نمی‌خواهم بگويم که مسئولين جمهوری اسلامی تحت تأثير شکل‌گيری احساسات ميهن‌پرستانه در کشور قرار گرفته‌اند و از اين‌طريق می‌خواهند آن نيروهای تازه پر‌ و بال گرفته را به‌خود جلب کنند؛ يا اين عمل‌شان نيز نوعی الگوبرداری از چين است و غيره؛ اما جدا از انگيزه‌ها، اگر قرارست نشانه‌های ملی‌مان بر سرِ جاهای خود برگردند، لطفاً آن‌ها را از مضمون تهی نکنيد! شير و شمشير تنها در زير پرتو و تلألؤی مهرورزی خورشيد که به‌نوعی مفهوم ملت را می‌رساند، معنا می‌يابد! بدون خورشيد، يعنی جنگل ملا، که هر کسی فتوای خودش را صادر می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ