در شب نجوایی هست
که خواب را به تمامی از من ربوده؛
احساس میکنم، میخواهد چیزی را بشارت دهد
و نمیتواند راهش را به سویم پیدا کند.
آیا اینها کلماتِ عاشقانهای هستند
که خود را به دست باد سپردهاند
و در میانِ راه گُم شدهاند؟
یا این که فاجعهایست از روزهای آینده
که به اصرار میخواهد خود را اعلام کند؟
شعر از: تئودور اِشتورم (Theodor Storm)
ترجمه: نيما (انديشه و خيال)
۱۳۸۷/۰۳/۲۶
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر