وقتی سخن برسر عاشوراست، يعنی توجه دقيق داشتن به فرهنگ و پيامهای سياسی و شناسايی نگرشی که میکوشد تا از يک واقعه تاريخی، به نفع جريانی خاص ابزار سازی کند. اين عناصر را بايد از مقوله دين و باورهای دينی تفکيک ساخت.
۱ ـ بهزعم من، واکاوی و تجزيه و تحليل واقعه عاشورا در لحظه کنونی، به مراتب ضروریتر و مهمتر از پرداختن به مسائل انتخابات دورۀ هشتم مجلس است. تجربه تاريخی هم به ما میآموزد که هر زمان مردم، با نگاه عاشورايی بطرف صندوقهای رأی رفتند، نتيجه، جز پيروزی امثال رجائیها و احمدینژادها نبود. شکی نيست که رجايی، انسانی ساده زيست بود اما، او با نگاه گذشتهنگر خويش هرگز نمیتوانست مديری شايسته و مسئولی کاردان و کارساز در عرصه زندگی و سياست باشد. در واقع، انتخاب رجايی، نوعی قمهزنی سياسی معنی میشود که مردم، دانسته يا ندانسته، هم بر فرق خود کوبيدند و هم پيکر ايران زمين را مجروح ساختند.
۲ ـ با شکست اصلاحات، خيل بیشماری از جوانان در چند سال اخير، به صف عزاداران حسينی پيوستند. اگرچه آنان با ظاهری كه چندان به طيف مذهبی شبيه نيست، با سبک خاصی از نوحهخوانیها که بيشتر به ترانه شباهت دارند تا مديحهسرايیها سنتی و خلاصه، با فضا سازیهای خاصی که هم در متن و هم در حاشيه عزاداری میآفرينند و شرکت میکنند؛ اما، در هر صورت اين اقبال گسترده، چيزی جز نا اميدی و پشتِ پا زدن به آينده و بازگشت به وضعيت غيرتاريخی و تجربهکردنهای دوباره و پناه بُردن به تقدير نيست.
ادامهاش را میتوانيد اينجا بخوانيد
۱۳۸۶/۱۰/۲۷
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر