۱۳۹۵/۰۵/۱۸

مردم صاحب قلم



وقتی اسکندر مقدونی حکومت هخامنشيان را برانداخت و سرزمين ايران را اشغال کرد، با يک «فرهنگ مقاومت سياسی» بی‌نظيری از طرف ايرانيان رو-به-رو گرديد که جان‌فشانی‌ها و مقاومت‌های فيزيکیـ‌حماسی سپاه «آریوبرزن» در مقايسه با آن، رنگ می‌باخت. سازش‌ناپذيری ايرانيان به‌قدری چشم‌گير و فراگير بود که هم اسکندر و هم «حکومت سلوکيان» از ميان بُردن «فرهنگ مقاومت» را جزء اهّم وظايف و در سرلوحۀ کارهای خود قرار داده بودند. اسکندر نخستين کسی است که در تاريخ ايران مانند حکومت اسلامی، «نظام صدقه» را بنا نهاد و بدون استثناء برای آن بخش از ايرانيانی که داوطلبانه فرهنگ سلطه و رفتار «يونانی مآبی» را در مجامع عمومی می‌پذيرفتند و «خودی» می‌شدند؛ انعام‌های نقدی و جنسی اختصاص می‌داد. اگرچه استيلای يونانيان ديری نپاييد اما، از آن‌جايی‌که وجود و بقای ۱۰۰ساله‌ی «نظام صدقه» در روابط عمومی، چون ويروسی خطرناک و مزمن ايرانيان را آلوده به دورويی، نفاق، از پشت خنجرزدن و بی‌تفاوتی در برابر زندگی کودکان و آينده‌گان کرده بود؛ ايرانيان ديگر نمی‌توانستند همان نظام حقوقی‌ـ‌اقتصادی زمان داريوش بزرگ را که اجدادشان برای نخستين بار در جهان ساخته بودند، دوبارۀ بازسازی و مستقر کنند. آن‌ها برای ساختن چنين نظامی به بيش از ۴۰۰سال زمان و به يک دولت واسطه يا در حال گذاری مانند اشکانيان نياز مبرم داشتند تا برسند به حکومتی مانند ساسانيان. 

اسکندر و جانشينان او نه مثل امروز از قدرت رسانه‌ای‌ـ‌تبليغی بهره‌مند بودند و نه قدرت تسخير همه‌ی مناطق ايران را داشتند. اما تأثير نظام صدقه به‌گونه‌ای بود که در‌ حکومت اشکانیان، هيچ رد و نشانی از دوران پُرافتخار گذشته و حکومت هخامنشيان نمی‌بينيد. چرا؟ دلايل‌اش بسيار است از جمله به قول فرخی يزدی:

در دفتر زمانه فتد نامش از قلم
هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ