بعضیها نقش و حضور «ستارهها» را در درون زمين فوتبال،
شبيهی نقش «شخصيتها» در تاريخ میدانند. مهمترين مثالشان هم تيم آرژانتين است.
میگويند: اين مِسی بود که تيم را تا مرحلهی فينال و يکی از دو تيم برتر جهان بالا
آورد. به زبان سادهتر: تيم هيچ؛ اما مِسی گلساز، مِسی گلزن همه چيز!
فهم و شناختم از فوتبال در همان سطحی است که ديوارنوشتههای
فوتبالیام گواهی میدهند. فوتبال جدا از زندگی و جدا از روابط اجتماعی، برای من
بیمعنی است. و از زندگی هم دستکم اين درس را آموختم که هر کجا فضا تيرهتر،
آسمانش تاريکتر، درخشش ستارههايش چشمگيرتر است.
در ميان تيمهای شرکتکننده در جام جهانی ۲۰۱۴، تيم برزيل، بهمعنای واقعی تيم
«ستاره»ها بود با خيل بیشمار هواداران شب گرد و شب زندهدار و شب خوانش ... . و
تيم آلمان، تيم «سياره» بود با محدود دوستداران روزنگر و بهروز و روزخوانش. در
اين تورنمنت جهانی، مانوئل نوير، فيليپ لام، تونی کروس و ... بهتر از هر ستارهای
درخشيدند اما، تيم سياره، نورش را از خورشيد میگيرد و بههمين دليل، همه چيزش مثل
روز روشن است. بازیهای اين تيم، مثل چهار فصل سياره زمين، گاهی بهاریست (در بازی
با پرتغال)، گاهی مثل تابستان داغ میکند (در بازی با برزيل)، گاهی برگريزان دارد
(در بازی با غنا) و گاهی هم سرد است (در بازی با آمريکا) اما، در تمام حالتها،
تابع نظم است و بازیکنانش، مسئوليتپذير.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر