از فردای پيروزی انقلاب، رفسنجانی نشان داد که در عمل حجت واقعی حکومت اسلامی است. يعنی حکومت و اسلام با حجتهای او بههم پيوند میخوردند.
اگرچه ديدگاه اقتصادی او در مورد گردش چرخه نفت، مدتها يکی از طنزهای درونی محافل مختلف را تشکيل میداد و بسياری بر ريش خداتراشيده او میخنديدند ولی، آن سخنرانی در حضور و با اجازه امامی ايراد گرديد که بعضیها امروز بخاطر پاره شدن (يا پارهکردن) عکس آن امام دارند حنجرههایشان را عليه هاشمی پاره میکنند.
بعد از مرگ خمينی که پيران عصرِ حجری خبرگان که دلهایشان را برای الهام گرفتن از خداوند باز و آماده کرده بودند؛ باز اين هاشمی بود حجت آورد و در گوش و دلشان خواند که خدای امام، خامنهای را برگزيده است و ديديم که چگونه الهامگرفتهگان با جان و دل، رهبری را برگزيدند که آرزوی امامشدن، هنوز در دلاش مانده است.
اينکه فقيه عالی قدر «ايرنا» و مرجع تقليد خبرگزاریهای بیحال و هوا، هاشمی را حجت خطاب میدهد نه آيت، چيزی از حقيقتی که همه میدانند و با چشمهای خود ديدهاند، گُم نخواهد شد. در عوض، فتوای فقيه عالیقدر «ايرنا» پيش از اين که علتی برای ارتقای مقام رهبری بشود، موجب دردسرهايی خواهد شد تا از اين پس امت شديد بربرش، شب و روز، از رهبر بپرسند:
تو حجتی يا آيت؟
مامانت بشه فدايت!
۱۳۸۸/۰۹/۲۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر