لیبرالِ اروپایی رفرمیست است. طرحهای او برای اصلاح وضعیت موجودند. در خطّهی ما، دستگاه قدرت میتواند «کارآمد»تر شود و به این معنا «اصلاح» گردد و چون چنین شود، قدرتمندتر میشود. جهت چنین اصلاحی طبعاً لیبرالی نیست و این «اصلاح» آنی نیست که معمولاً از این واژه برداشت میشود. در اروپا، سنت لیبرالی و سنت رفرمیستی تا حد بسیاری یکی هستند. در ایران، اصلاحطلبی فاقد یک سنت است. اصلاحطلبان سلسلههای اخیر از یک مقوله نیستند و تجربههایشان به سختی به یکدیگر پیوند میخورند. آنان اما شکستهای مشابهی دارند. همهی آنان در جایی به تختِ سینهی واقعیت دستگاه میخورند. واقعیتِ مصدق در مقولهی رفرمیسم میگنجد. اسطورهی او اما وارد گفتارِ انقلابی شده است، چیزی که اتفاقی نیست. لیبرالها میبایست انقلابی باشند و انقلابیون میبایست لیبرال میشدند. در این صورت شاید شرط امکان لیبرالیسم در کشور پیدا میشد. لیبرالیسم خود نمیتواند شرایط امکان خود را ایجاد کند. در اروپا نیز معمولاً تحولات انقلابی دموکراتیک برای لیبرالیسم زمینهساز شدهاند.
ادامه مطلب
۱۳۸۷/۱۰/۰۲
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر