«ای كاش قالیباف در انتخابات رای آورده بود!»
این حكایت امروز اصلاحطلبان است. روزهایی كه میگذرد، «اصلاحطلبان»، در پی دغدغههایی جدیدند. این بار چون سالهای گذشته شاهد سخنان پرشور در باب دموكراسی و جامعه مدنی و ... نیستیم. نهال نوپای اصلاحات، بسیار زود خزانزده شده و اكنون سخنها در باب این است كه برای ریاست مجلس، حداد عادل ارجحتر است یا لاریجانی؟ و اصلاحطلبان اكنون به همین سهم دلخوشند كه نقشی هر چند ناچیز در به قدرت رسیدن گزینهای داشته باشند كه در تضاد -هر چند نه ماهوی كه فقط ظاهری- با قدرت فائقه قرار دارد. همان طور كه اصلاحطلبان شورای شهر نیز بعد از اینكه موفق شدند در ابتدای شورای سوم، سهمی در به قدرت رسیدن قالیباف به كرسی شهرداری تهران داشته باشند. اما آیا اكنون این شادیها برای به قدرت رسیدن قالیباف و شاید لاریجانی میتواند تبدیل به دلخوشی برای اصلاحطلبان باشد؟
در روزهای انتخابات رياست جمهوری نُهم، سخنان زیادی درباره نقش قالیباف در دستگیری وبلاگنویسان، نامه فرماندهان ارشد نظامی به خاتمی و. . . در محافل و روزنامههای اصلاحطلب نقش بسته بود. قالیباف برای ما -منظور از ما طرفداران و دلدادگان اصلاحات است- مظهری بود از محافظهكارانی كه هشتسال بر طبل مخالفت با اصلاحات كوبیده بودند و نگران بودیم كه نكند با به قدرت رسیدن قالیباف همه آنچه در هشت سال رشته شده، ناگهان پنبه شود. اما چندی نگذشت كه با آغاز به كار شورای سوم و اختلافی كه در میان اصولگرایان افتاد، او را از مصادیق اصولگرایانی دانستند كه به اصلاحطلبان نزدیكتر است. اینكه چرا و چگونه و چطور این اتفاق افتاد، مهم نیست، مهم تحولی بود كه به خواست دوستان اتفاق افتاد و آقای قالیباف از مظاهر اعتدال و عقلگرایی و تخصصگرایی در میان اصولگرایان دانسته شد.
آرش بهمنی و ادامه مطلب
۱۳۸۷/۰۳/۰۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر