حالا که حواسها روی «توتو»ی صفحه فيسبوک لاهيجانیها
متمرکز شدند، بد نيست گريزی هم به لاهيجان قبل از انقلاب و بليط بختآزمايی ملی
بزنيم.
میدانيد
که پيش از انقلاب يک نوع بليط قرعهکشی هفتگی يا لاتاری سراسری در ايران با نام بليط
«بختآزمايی ملی» رايج بود. مطبوعاتی «آزاد» واقع در فلکهی «چهار چراغ» نيز تنها
مرکز پخش بليط بختآزمايی در لاهيجان بود. يعنی آقای آزاد تنها مرجع و منبعی بود
که میتوانست آمار دقيقی از استقبال يا عدم استقبال لاهيجانیها از بليط بختآزمايی
در سالهای ۵۷ـ۱۳۳۵ ارائه دهد.
با توجه
به آمار جمعيت حوزۀ شهرنشينی و تعداد شهرنشينان آن روزهای استان گيلان، آمار فروش
بليطهای بختآزمايی تا سالهای ۵۱ـ۵۰ در حوزه شهری
لاهيجان و در مقايسه با شهرهای لنگرود، رودسر، رامسر و غيره، بسيار پائين بود. اما
از سال ۵۰ ناگهان رقم خريداران، سيری صعودی داشت. دو عامل ظاهری هم
توجيهکننده چنين استقبالی بود: نخست، افزايش جمعيت شهرنشينی در لاهيجان و دوم، افزايش
تعداد لاهيجانیهايی که برندگان بليط بختآزمايی شده بودند. همين الان اسامی
تعدادی از برندگان ده يا بيست هزارتومانی و همينطور يک برنده خوشبخت صدهزار تومانی
در خاطرم هست و دارند در مقابل چشمهايم رژه میروند.
البته تعدادی
هم بودند که علت بالا رفتن فروش بليط بختآزمايی را ناشی از گسترش فقر توضيح میدادند
که بهزعم من چنين توضيحی از بنيان اشتباه بود. من يک بار از آقای آزاد پرسيدم که
به نظر شما دليل استقبال عمومی از بليط اعانه ملی چيست؟ با خنده گفت: "خوشبخت
شدن!". بعد کمی خيره شد به چشمهايم وقتی ديد ناباورانه نگاهش میکنم؛ افزود:
"تمايل به خريد «سری» افزايش يافت". و بديهیست که فقرا و تنگدستان نمیتوانستند هر
هفته ٢٠ تومان از درآمدشان را که تقريبن برابر بود با خرج سه روز يک خانواده چهار
نفره در سال ۵۰، به خريدن بليطهای سريالی که رقمهای صفر تا نُه را در
برمیگرفتند، اختصاص بدهند. همان روز سئوال کليدی اين بود که کدام قشر از اقشار
اجتماعی خريداران واقعی هستند؟
يک نکته
را هم بهعنوان حاشيهی مرتبط بگويم که ميان نسلهای پيش از ما و «قمار» هميشه
ارتباط نزديکی وجود داشت. لاهيجانیها به ماه رمضان، فصل قمار میگفتند و لاهيجان
هم يکی از مراکز معروف «آس»بازی در استان گيلان بود و مهمتر، در ماه رمضان هر سال
لاهيجانیها دستکم ميزبان هفت يا هشت نفر از آسبازهای حرفهای و معروف ايران
بودند! البته چنين پديدهای مختص به بزرگترها نبود. دانشآموزان نيز زمان زيادی
از اوقات تعطيلات تابستانشانی را در کنار چالههای «هشتک» میگذراندند. با اين
وجود، لازمست با تأکيدی ويژه بگويم که اگرچه موضوع اصلی قمار و بليط بختآزمايی
بُرد و باخت است ولی آنها، دو جنس مختلف و دو پديده متفاوتی هستند. مسئلهی کليدی
قمار، مسئلهی افراط و تفريط است و مختصِ طبقهی اشراف. اما بازی لاتاری، بازی
مختص دوران مُدرن است و براساس نيازهای قشر ويژهای ساخته شد. قشر متوسط مُدرن و
حسابرسی که هرگز حاضر نيست مثل اشراف، همهی تخممرغهايش را در درون يک سبد
بچيند!
در آن
روزها پيداکردن قشر جديد برای منی که از سن شش سالگی در بازار بود و تعداد زيادی
از خانوادههای لاهيجی را میشناختم؛ دشوار نبود. برآوردهای سرانگشتیام در آن
زمانها نشان میداد که در فاصله ده سال، يعنی از سال ٤٠ تا سال ۵۰، تعداد ٧٥٠ نفر
بعد از گذراندن دورۀ سپاهی يا دانشگاهی جذب اداره آموزش و پرورش شدند. تعداد بانکهايش
از دو بانک ملی و سپه به يازده بانک [صادرات، بيمه بازرگانی، بازرگانان، رفاه،
عمران، تهران، معلمان، رهنی، کشاورزی] با بيستوپنج شعبه مختلف افزايش يافت که ٩٥%
کارمندانش را از ميان اهالی شهر انتخاب میکرد. ...همينطور ارزش برگ سبز چای و
دانههای چای در طول ده سال روندی رو به بالا داشت و متناسب با آن فرزندان بسياری
از باغداران کوچک، راهی دانشگاه شدند و آمار دانشجويان، سه برابر گرديد. در آن ده
سال شهردار مسيح با آماده کردن بلوار استخر، لِولِ زندگی را يک درجه بالا بُرد و
گردشگران کنار بلوار ناچار بودند چند دست پيراهن اضافی داشته باشند. در اين ده
سال، دانشکده مديريت تأسيس شد و متناسب با اين تولد، نياز به بوتيکها، نياز به
ساندويجیها، نياز به سينماها، نياز به رستورانهای خانوادگی و رستورانـدانسينگ
گسترش يافت. در چنين شرايطی بود که همطراز با نيازها، هم سطح فشار به خانوادههای
متوسط و هم آمار خريداران بليط در سطح شهر ناگهان افزايش پيدا کرد. آيا موضوع
«توتو»يی که فيسبوک لاهيجانیها طرح کرده است، دارای چنين سرگذشتی است؟
پانوشت: مطلب بالا نخستين بار در صفحه فيسبوک «لاهيجانیها» و در آدرس زير گذاشته شد:
بليط بختآزمايی ملی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر