تب حريفم نيست!
فقط تنم را به آتش میکشد
بعد هم سرد میشود و بيرون میرود.
اما، نمیدانم با حرفهای تلخ تو چه کنم؟
تلخی کلامت، تلخی زيتون کال را میماند
در ته دل مینشيند و آسان هم بيرون نمیرود
ميدانم که حرفهای تلخت،
آخر مرا میکُشد!
ترجمه شعر گيلکی: «زَرخ گب» ـ از اباذر غلامی
۱۳۸۵/۰۲/۰۷
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر