مجيد زُهَری با قلم شيوايش، همه گفتنیهای امروز را، با زبانی گويا و زيبا در چند جمله گفته است، که نمیدانم چرا بیاختیار به ياد سُخن هگل افتادم که میگفت:«گُل همينجاست، همينجا تو بهرقص!». با هم بخوانيم:
این روزها اینقدر مسئله برای پرداختن هست، اینقدر جامعه در تب و تاب است که هرجای کار را بگیری، سمت دیگرش ول میشود! از ماجرای اعتصاب ناصر زرافشان و تحصن حامیاناش، حبس همکار وبلاگنویسمان مجتبا سمیعنژاد و فراخوان زنان بگیرید تا دلاوری اکبر گنجی و اخیراً نامهی تکاندهندهاش ... این عرقریزان روح و جسم و فکر جامعهی آزاداندیشان را که میبینی، تردید به دل راه نمیدهی که دموکراسی همین کنار دست، سر کوچه یا آنطرف خیابان بهانتظار ایستاده است؛ مانده که بروی و او را در آغوش بکشی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر